بنگار ، شهری نفرین شده به دست ارواح | هند

شهری نفرین شده در #هندوستان که از آن با عنوان وحشتناک ترین مکان در #آسیا یاد می کنند ...

جایی که امروز از آن تنها خرابه هایی بیش باقی نمانده است ...

این یک شهر تاریخی متروکه است ...

اما گویا این خرابه ها ، زمانی که خورشید غروب می کند و تاریکی شب سایه می افکند ، مآمن ارواح است ؛ ارواحی که روحشان تسخیر شده است و آرامش را در خانه های شان جستجو می کنند .

همراه کارناوال باشید .

 

شهری نفرین شده | بنگار (Bhangarh ) | هند

بنگار " Bhangarh " شهری تاریخی غوطه ور در افسانه ها

در کشور هند ، در شمال ناحیه ی راجستان مکانی وجود دارد با نام بنگار ( Bhangarh ) .

#بنگار در گذشته یک شهر بوده که زندگی در آن جریان داشته ، اما به ناگه متروکه شد ...

هنوز بعد از این همه سال که از ساخت این شهر در سال 1573 می گذرد ، مشخص نیست که چه شد مردمان بنگار دیارشان را ترک کردند ؛ خودشان رفتند یا آن ها را قتل علم کردند ...

این ها دلایلی است که سبب شده تا شهر بنگار همیشه روایت گر افسانه هایی مبهم باشد . در کنار ارزش تاریخی این مکان ، اتفاقاتی که پشت سر گذاشته و دلایلی که به خاطر آن ها متروکه شده است ،آن را با ارزش تر می کنند .

چیزی که بنگار را عجیب می کند این است که گفته ها و شنیده ها حاکی از آن است که شب هنگام ارواحی در میان خرابه های شهر پرسه می زنند ، ارواحی که شاید بنگار آن ها را تسخیر کرده است ..

طبق همین افسانه ها می گویند اگر در تاریکی شب  در بنگار بمانی روح مردمانش داستان واقعی این مکان را برایت تعریف خواهند کرد . به همین دلیل حضور مردم و بازدیدکنندگان بنگار که کم هم نیستند از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب ممنوع است .

روزهایی که بنگار زنده بود | تاریخچه

افسانه های این شهر با تاریخچه ی آن گره خورده ، اتفاقاتی در طول تاریخ در بنگار رخ داده که می گویند دلیل متروک شدن شهر است . این تاریخچه از این قرار است:

در حدود سال 1573 دردوران حکومت Bhagwant Das ( بهاگوانت داس ) یکی از پادشاهان راجستان هند ، شهری با قلعه های تاریخی ساخته شده و بنگار نام گرفت .

بنگار محل سکونت پسر کوچکتر این پادشاه  با نام Madho Singh ( مادهو سینگ ) بود . او که پادشاه جوانی بود در اکثر جنگ ها با پدر و برادرانش شرکت می کرد . او روز های پادشاهی اش را در بنگار می گذراند.در زمان پادشاهی او در بنگار بیشتر از 200 خانواده با جمعیتی بالغ بر 1600 نفر زندگی می کردند . زندگی در کوچه پس کوچه های بنگار ادامه داشت تا این که تا این که پسرش Chhatr Singh ( چهتار سینگ ) زمام حکومت بنگار را به دست گرفت . اما پادشاهی او خیلی به طول نیانجامید و او در سال 1630 از دنیا رفت .

بعد از مرگ او بود که کم کم بنگار متروکه شد تا این که در سال 1738 بنگار کاملا خالی از سکنه و شهری قحطی زده شد .

اما این متروکه شدن افسانه هایی دارد ...

افسانه ها از بنگار می گویند ...

2 افسانه داستان بنگار را روایت می کنند ؛ می گویند که چرا زندگی از بنگار رفت .

افسانه ی مرد مرتاض | Baba Balanath

داستان اول مربوط به یک مرتاض هندی است با نام Baba Balanath  ( بابا بالاق نات ) که در شهر بنگار زندگی می کرده است .

بابا بالاق نات اعتقادات خاصی داشت و یکی از آن ها این بود که نباید هیچ خانه ای در شهر بلندتر از خانه ی او ساخته شود و بر خانه ی او سایه افکند .

همین اعتقاد سبب شده بود تا او هر بنایی که از خانه ی او بلند تر ساخته شود را تخریب کند .

همین امر سبب شد تا کم کم مردمان بنگار رخت بربندند و از شهر بروند تا شاید بتوانند زندگی آرام تری را تجربه کنند .

این یک افسانه از ترک بنگار بود .

و اما افسانه ی دوم ...

افسانه ی جادوگری که بنگار را نفرین کرد ...

طبق بررسی ها گفته می شود افسانه ی دوم محتمل تر باشد ، داستانی که حاکی از آن است که بنگار اسیر نفرین یک جادوگر عاشق شده است .

داستان از این قرار است که فردی با نام N.K. SINHA ( ان.کی سینها ) که یک جادوگر ماهر بود عاشق یکی از زیبارویان و شاهزاده خانم های بنگار با نام  Ratnavati ( راتناواتی )  می شود ، دختری که شاهزاده های زیادی در تلاش به دست آوردن او بودند .

جادوگر عاشق می دانست در رقابت میان شاهزاده ها هیچ شانسی برای ازدواج با شاهزاده خانم ندارد ، پس تصمیم می گیرد تا از قدرت سحر و جادویش کمک بگیرد .

یک روز در حالی که شاهزاده خانم 18 ساله به بازار شهر می رود تا عطر بخرد ، در همان زمان جوان عاشق  او را می بیند و این موقعیت را بهترین فرصت می بیند تا حیله اش را عملی کند .

او تصمیم می گیرد تا معجونی به شاهزاده بدهد تا مهرش را در دل او بیندازد . اما حیله اش کاری به جایی نمی رساند و شاهزاده  زیبا رو از سحر او آگاه می شود و  جادوگر عاشق را پس می زند و او از یک صخره سقوط می کند . زمانی که  از صخره سقوط می کرد شهر را نفرین کرد و فریاد زد که به زودی بنگار نابود خواهد شد و هیچ کس دیگر در آن زندگی نخواهد کرد .

گویا نفرین این جادوگر کار ساز بود ...

جلوه ی نفرین جادوگر در تسخیر شهر 

می گویند بعد از نفرین او بود که مغولان به شهر حمله کردند .

تمام 10.000 نفر سکنه ی شهر از جمله شاهزاده خانم قصه را قتل عام کردند .

شهر را در هم دریدند و از آن تنها خرابه هایی به جای گذاشتند ، خرابه هایی که از آن زمان تا به امروز انگار مآمن روح مردمان شهر شد .

این اتفاق را به نفرین جادوگر نسبت دادند و گفتند نفرین او شهر را این چنین ویران کرد .

از آن زمان تا به امروز است که انگار بنگار اثیر نفرین شده است .

خرابه های بنگار مآمن ارواح

از زمانی که بنگار این اتافاقات را پشت سر گذاشت و طبق این افسانه ها متروک شد می گویند فعالیت های ماوراء الطبیعه در شهر رخ می دهد .

می گویند زمانی که خورشید غروب می کند ، زمانی که تاریکی شب پدیدار می شود ، #ارواح مردمان بنگار به خانه هایشان باز می گردند . خانه هایی که امروز از آن ها بیش از یک خرابه باقی نمانده است .

صداهایی شنیده می شود ...

گاها حتی ارواحی هم دیده می شوند ...

گویا شب که می شود قدرت عجیبی منطقه را زیر سلطه ی خود می برد .

به همین دلیل است که حضور افراد از زمان غروب آفتاب تا طلوع آفتاب ممنوع است ، این قانون را می توان در لوحی که در شهر وجود ، خواند .

حتی هیچ حیوانی هم در بنگار زندگی نمی کند ، می گویند حیوانات اولین موجوداتی هستند که از وقوع زلزله با خبر می شوند ، شاید همین حس آنها است که به آن ها می گوید به بنگار نروند .

فقط گاهی اوقات در روشنایی روز می توان میمون هایی را  روی خرابه های شهر دید .

افرادی که اسیر نفرین بنگار شدند ...

با وجود تمام ممنوعیت ها برای حضور در شب برای گردشگران و برخورد های جدی و قانونی با ماجراجویان ، اما باز هم هستند عده ای که تمام خطرات را به جان می خرند و بعد از تاریکی به بنگار می روند تا شاید با صاحبان آن جا آشنا شوند .

این رد شدن از درهای بسته ی بنگار  ، حوادثی رادر پی داشته است ، مثل :

دو جوان محلی که تصمیم می گیرند یک شب را در بنگار بگذرانند ، اما هیچ گاه بازنگشتند که آن چه را که دیدند را بازگو کنند .

یا جوانی که با تجهیزات نور پردازی یک شب به بنگار می رود تا شاید روحی را اسیر کند . اما به چاله ای که در وسط یکی از گذرگاه ها بود سقوط می کند ، اما خوشبختانه دو نفر از دوستانش به کمکش می آیند و او را نجات می دهند با اتومبیلی به بیمارستان منتقل می کنند . اما در مسیر به علت نامعلومی تصادف می کنند و هر نفر 3 نفر آن ها جان خود را از دست می دهند .

این ها اولین مواردی نیستند که افسانه های بنگار را به واقعیت نزدیک تر می کنند ، مطمئنا آخرین هم نخواهند بود ...

عده ای هم می گویند که در سکوت شب از این مکان صداهایی مثل صدای موسیقی و آواز و یا حتی صدای فریاد می آید ، و یا این که نورهایی مشاهده می شود که منبعش مشخص نیست ...

بنگار نفرین شده | یک جاذبه ی گردشگری

بنگار شهری که خرابه های باستانی ازآن به جا مانده ...

شهری که قصه ها برای گفتن دارد به شرط آن که بعد از غروب آفتاب و زیر نور ستاره ها به پای صحبتش بنشینی ...

امروز بنگار میزبان گردشگرانی است که عده ای از آن ها می آیند برای بازدید از خرابه های آن و عده ای شاید به دنبال ارواح آن هستند .

برای حفاظت از این بنای تاریخی و البته مرموز ، ازطرف دولتهند اقداماتی صورت گرفته است و مرکزی با نام ASI وظیفه ی محافظت و کنترل این مکان را به دست گرفته است .

اما در مورد این مرکز جالب است بدانید که دفتر این مرکز در بنگار قرار ندارد و بنا به همان ترسی که در منطقه وجود دارد ، حتی مقامات دولتی هم نمی خواهند و نمی توانند در نزدیکی این منطقه باشند و به همین دلیل دفترشان را چندین کیلومتر دورتر از بنگار بازگشایی کردند .

به بنگار بروید ...

به بنگار بروید .

میان کوچه و پس کوچه های #تاریخی اش قدم بزنید فارغ از آن چه پیرامون این مکان می گویند .

شما از جاذبه ی تاریخی آن ، از زیبایی تپه های Aravali ( آراوالی )  که مشرف به شهر هستند ، لذت ببرید .

به معابد شهر بنگار که روزی محل عبادت بوده بروید ، به زیبایی آن ها ، به سنگ های مرمرشان ، به ظرافت در ساختشان بنگرید و روزهای حیات بنگار را تجسم کنید .

اما حتما قبل از غروب آفتاب بازگردید ...

در میان خرابه های شهر قدم بزنید

رفتن به بنگار

این مکان افسانه ای و مرموز در 40 کیلومتری جیپور ، 86 کیلومتری از الوار و حدود 300 کیلومتری از دهلی نو واقع شده است .

برای آن که خودتان را به این مکان مرموز برسانید باید به آدرس زیر بروید :

 آدرس : هند ، آلوار ، شهرستان بنگار

Address : Village Bhangarh, Alwar, India

زمان بازدید هم تمام روزهای هفته از ساعت 6 صبح تا 6 بعد از ظهر است و هر بازدید در حدود 3 تا 4 ساعت زمان می برد .

با توجه به این که بنگار از شهر کمی فاصله دارد و ممکن است کمی رفتن به آن مشکل باشد بهتر است از تورهای بازدید استفاده کنید که در حدود نفری 36 دلار برای یک روز بازدید کامل از بنگار و مناطق اطراف است .

کلام پایانی ...

در مسابقه ی بین شیر و آهو ، بسیاری از آهو ها برنده می شوند . چون شیر برای غذا می دود و آهو برای زندگی .

چرا که  " هدف مهم تر از نیاز است " .