
کارناوال
نویسنده ارشد کارناوال
انتشار
30 دی 1396
به روز رسانی
15 شهریور 1398
به نقل از خبرگزاری ایسنا، کمتر کسی می داند که قانون "عتیقات ایرانی" کار یک ایرانی نیست بلکه یک باستانشناس آلمانی، این قانون را تدوین کرده است که بیش از 100 سال پیش ارزشِ محوطه ها و آثار تاریخی ایران را فهمید و تلاش کرد تا با وضع قوانینی در این زمینه، جلوی بی حرمتی به این آثار را بگیرد. او قصد داشت با این کار حتا فکرِ تخریبِ بنا یا محوطه ای تاریخی را از سر سودجویان بیرون کند.
هفتاد سال پیش در 20 ژوئن 1948 میلادی بود که "ارنست هرتسفلد" از دنیا رفت؛ کسی که چنین باوری داشت و در فکر حفظ آثار تاریخی ایران بود:
برای جلوگیری از بیحرمتی به ابنیه تاریخی (ایران)؛ باید احکامی صادر و آن را به همهی ایالتها بفرستند تا ابنیه ملی و تاریخی تخریب نشود و آثار ملی محترم شمرده شوند.
با این اوصاف میتوان گفت که این باستانشناس آلمانی زودتر از خود ایرانیها به اهمیت حفاظت از آثار تاریخی این کشور پی برده است.
هرتسفلد در۲۳ جولای ۱۸۷۹ در سل (Celle) آلمان چشم به جهان گشود و دیپلم دبیرستان خود را در ۱۸۹۷ در برلین گرفت. او به عنوان دانشجوی رشته معماری به تحصیل ادامه داد و همزمان آشورشناسی، تاریخ هنر و فلسفه را نیز فرا گرفت. وی در ۱۹۰۳ در امتحان مهندسی ساختمان شرکت کرد و دو سال به عنوان دستیار "والتر آندره" (Walter Andrae) در محوطه باستانی آشور به کار مشغول شد. او در راه بازگشت به برلین، دست به سفرهای بسیاری در ایران و عراق زد.
هرتسفلد مانند دیگر باستانشناسانِ موسسه شرق شناسی آلمان، ارزیاب و نسخهبردار قهاری بود و از مناطقی که همیشه مورد توجهش بودند میتوان به "سامرا"، "بغداد"، "تیسفون"، "تختجمشید" و "پاسارگاد" اشاره کرد. او بازدید، نقشهبرداری، عکاسی و طراحیهای زیادی انجام داد و قادر بود از منابع لاتین، یونانی، عربی، فارسی، سریانی و خط میخی نیز استفاده کند.
هرتسفلد موضوع پایاننامه دکترای خود را در برلین به "پاسارگاد" اختصاص داد و کاوش بعدی او نیز به همراه "فردریش زاره" در خرابههای وسیع سامرا، پایتخت کوتاه مدت عباسیان بود که اولین کاوش یک منطقه اسلامی در خاور نزدیک به شمار می رفت.
قوانینی که هنوز اساس آنها در باستانشناسی ایران پابرجاست.
هرتسفلد برنامهای نظاممند برای لغو امتیاز انحصاری فرانسویان در کاوشهای باستانشناسی ایران ارایه داد. سخنرانی با شکوه او در عمارت مسعودیه تهران منجر به تربیت جمعی از دانشوران ایرانی و کسب حمایت دولتمردان با نفوذ شد و او را به هدف نزدیک و نزدیک تر کرد. وی با کمک آرتور آپهام پوپ آمریکایی و شماری از دانشوران ایرانی توانست انجمن آثار ملی را در ۱۳۰۲ پایه گذاری کند.
او در یکی از سخنرانی هایش باور خود را در مورد حفاظت از آثار تاریخی این طور بیان کرد:
برای جلوگیری از بیحرمتی به ابنیه تاریخی؛ نخست اینکه از طرف دولت احکامِ اَکیده صادر و به تمام ایالات و ولایات قدغن شود که ابنیه ملی و تاریخی را خراب و ضایع نکنند و آثار ملی را محترم شمارند. در ضمن به وسایل مختلفه ی دیگر، مثلا توسط جراید، مردم را به این مفاخر ملی متوجه ساخته و حفظ و احترام ابنیه و آثار را به عامه بفهمانند.
او زیرکانه از فضای ملی گرایانه در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی برای رسیدن به اهداف خود بهره گرفت و اندکی بعد از تیر ۱۳۰۶ به طور رسمی به مدت سه سال در سمت متخصص مطالعات شرقی به استخدام دولت ایران درآمد. پس از رسیدن به این مقام، دستور به نظارت دقیق بر عتیقه هایی را داد که از کشور خارج می شدند. همچنین او تمایل داشت که بازرسان دولتی را به محلهای کاوش بفرستد. این اقدامات، به مزاج فرانسویان خوش نمی آمد؛ به گونهای که "دومکنم"، رییس هیات فرانسویان در شوش در این زمینه اینطور نوشت:
حضور یک ایرانی در حفریات برای ما که ۲۴ سال بدون نظارت کار کردهایم، توهینآمیز است.
سرانجام اقدامات هرتسفلد به نتیجه رسید و در ۱۸ اکتبر ۱۹۲۷ (25 مهر 1306) تفاهمنامه لغو امتیاز انحصار کاوشهای باستان شناسی فرانسه در ایران، در تهران به امضای دو طرف رسید. مدتی بعد و در فروردین ۱۳۰۷ او در پاسارگاد کاوش کوتاهی انجام داد اما آرزویش کاوش در تخت جمشید بود که آن هم بدون وجود قانونی که چهارچوب حقوقی کاوشهای باستانشناسی را تعیین کند، غیر ممکن به نظر می رسید. او پیشنویس قانونی را برعهده گرفت که با مخالفت وزیر معارف وقت، یحییخان قرهگوزلو، رو به رو شد چراکه پیشنویس هرتسفلد دست او را در کاوشهای غیر قانونی میبست. وزیر معارف خود پیشنویس دیگری تهیه کرد که به صاحبان املاک و تجار اجازه میداد تا به هر میزان که میخواهند اقدام به حفاری کنند. هرتسفلد نتوانست چنین اتفاقی را تاب بیاورد و واکنش بسیار جالبی از خود نشان داد. او به وزیر دربار گفت:
برای دنیا چنین قانونی نشانه این خواهد بود که ایران کشور بی تمدنی است. جمیع دانشمندانی که از حضور من در اینجا باخبرند، مرا مسوول خواهند دانست.
بر اثر حمایتهای تیمورتاش، دولتمرد ایرانی دورههای قاجار و پهلوی، وزیر معارف از طرح خود عقب نشینی کرد و در نهایت در ۱۳ آبان ۱۳۰۹ قانون عتیقات به تصویب مجلس رسید. هرتسفلد بلافاصله جیمز هنری برستد، رییس موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو را باخبر کرد که اقدامات لازم برای کسب مجوز کاوش تختجمشید را انجام دهد.
با تایید هیات وزیران چند ماه بعد، کاوش در تختجمشید آغاز شد اما جَوی که هرتسفلد از آن برای بالا رفتن خود بهره برده بود، به تدریج دامن خود او را گرفت چرا که دولت مصمم به نظارت شدید بر فعالیت خارجیان شد. با قدرت گرفتن نازیها او حمایت دولت آلمان را نیز از دست داد و سرانجام با زمینه چینیهای رقبای دیرینهاش مانند "پوپ" آمریکایی و "گدار" فرانسوی، سرپرستی هیات تخت جمشید را از دست داد و اریک فردریش اشمیت، دیگر باستانشناس آلمانی جای او را گرفت.
هرتسفلد در پاییز ۱۳۱۳ ایران را برای همیشه ترک کرد و سخنرانیهای او بعدها به نام تاریخ باستانشناسی ایران به چاپ رسید. او استاد دانشگاه پرینستون آمریکا شد و در ۱۹۴۷ استعفا داد. وی در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۸ در شهر بازل سوئیس دار فانی را وداع گفت.
به نقل از انجمن جامعه باستانشناسی ایران، هرتسفلد، باستانشناسی جسور، طراح و نقشه کشی ماهر و زبانشناسی قهار بود. افکار و طرحهای او در زمینه تاریخ، باستانشناسی و زبانشناسی باعث شد تا مطالعات ایرانشناسی وارد مرحلهای تازه شود. او به تنهایی بیشتر مقالات دوره قدیم مجله آلمانی «گزارشهای باستانشناسی ایران» را نوشته است و خود از بنیانگذاران آن به شمار می رود.
اقدامات عملی او منجر به ورود قانونمداری در باستانشناسی ایران شد و بسیاری از افکار و نظرات وی بعد از گذشت ۷۰ سال همچنان معتبر و محل رجوع دانشمندان هستند.
#اخبار روز گردشگری را در کارناوال دنبال کنید.
دیدگاه جدید