
مینا جعفری
انتشار
16 اسفند 1394
به روز رسانی
15 شهریور 1398
در میان دشت های یخ زده ی سیبری، در آغوش طبیعتی سرد و سخت، مردمانی زندگی می کنند که ماه و خورشید را می پرستند، دریا روزی رسانشان است و گوزن ها دارایی شان.
دریا روزی رسان شان است و گوزن ها دارایی شان،
از مردمان دریا، از مردمان مراتع برایتان می گوییم، از چادرنشینان " چوکچی "
دل گرم به یک دیگرند، مهربان و دست و دل بازند، در عین حال شجاع و سر سخت، مناظر سفید از برف اند ولی سفیدی دل های آنان بیشتر به چشم می آید.
رازی دارند که کس محرم آن نیست، رازی که قدرتشان در آن نهفته است.
قدرتی که از ما قبل تاریخ همراه این مردمان بوده، از طوفان های کشنده، بیماری و جنگ نجاتشان داده.
راز را نیافتم اما قدرتش را حس کردم.
عکس ها پیش رویم بود، نگاهشان کردم و حس نا آشنا و آشنایی که در نگاهشان دیدم را برایت نوشتم، به امید اینکه تو نیز گرمی دلشان را احساس کنی نه سردی اقلیمشان را .
بنابراین با کارناوال همراه باشید در سفری به میان مردمان چوکچی ...
مردمان چوکچی ( Chukchi Tribe )
دامداران گوزن شمالی و شکارچیانی هستند که شمال شرقی سیبری را برای زندگی انتخاب کرده اند.
نمی دانم به اجبار بوده، از روی آگاهی و یا فرمان ارواحی که به راهنمایی آنان ایمان دارند.
دقیق تر می گویم، ساکن روسیه هستند.
ساکن شبه جزیره ای به نام " چوکچی" ، در کرانه های دریاچه ای به همین اسم و نزدیک به دریای برینگ .
اما خواستگاه آنان ،مردمانی هستند که در اطراف " دریای اخستک " زندگی می کردند.
زیر سایه ی دولت روسیه، اما جزئی از منطقه ی خودمختار " چوکوتکا " هستند.
مردمان دریا، مردمان مراتع
چوکچی ها به دو دسته تقسیم می شوند.
البته نژادشان یکسان است و این تقسیم بندی در واقع از شیوه ی گذران زندگی آن ها سرچشمه گرفته.
مردمان دریا یا " Anqallyt " خانه هایشان را در سواحل بنا کردند و از طریق شکار پستانداران دریایی مانند ماهی و نهنگ، تامین معاش می کنند.
در مقابل اما مردمان مراتع یا " Chauchu " هستند، دامداران گوزن شمالی و چادر نشین.
با تغییر فصول به دنبال مراتع و چراگاه مناسب برای دام هایشان کوچ می کنند.
این دو از هم متفاوت اند، اما خود را " Lygoravetlat " می دانند، به معنای شخص واحد.
سرشت قوم چوکچی
مردمانی شجاع و سرسخت، این دو کلمه که برای تعریفشان کافی نه، ولی کلیدی است.
سندش هم دلاوری آنان است در سال 1729 ، زمانی که قزاق های روس، برای تصرف سرزمین هایشان به آنان حمله کردند.
نمی دانم چه طور اما شجاعتشان بر سلاح سرد و ارتش غلبه کرد.
با دشمنان سرسخت اند اما با مردمان و مهمانشان، دلسوز.
زنان بیوه و کودکان، تحت حمایت مردم قبیله اند تا سختی روزگار را حس نکنند، هر چند جای خالی همسر و پدر پابرجاست .
مهمان نوازی مردمان چوکچی در روسیه شهره است.
با مهمان به مانند خانواده و خویشاوند رفتار می کنند.
تا زمانی که پیش آن ها باشند، خوراک، البسه و جای خوابشان فراهم است.
خودشان سرما و گرسنگی زیاد کشیده اند، حتما سخت بوده که راضی به چنین چیزی برای افراد غریبه نیستند.
اینجا هوا سرد است، سرد، اما دل مردمانش نه!
مسکن مردمان چوکچی
چادری مخروطی شکل که از پوست 80 گوزن، به دست مردان ساخته شده و زنان وظیفه ترمیم آن را پس از ساخت، به عهده دارند.
در زبان محلی به آن " یارانگا " ( Yaranga ) می گویند، مکانی که تمام اعضای خانواده با هم در آن زندگی می کنند.
روزمرگی در چوکوتکا
با طلوع خورشید، زمین و چادر ها کمی گرم می شوند و زندگی در این دشت یخ زده آغاز می شود.
تعدادی از مردان، گله گوزن ها را به چرا می برند، تعدادی هیزم آتش را فراهم کرده و بقیه نیز به شکار و ماهیگیری می روند.
زنان نیز علاوه بر وظیفه مادری، به گوزن و شکاری که کشته شده رسیدگی می کنند.
گوشت آن را جدا و خشک کرده، چربی و خون حیوان را هم جمع آوری می کنند.
پوست، پشم و خز را مرحله به مرحله، برای تهیه پوشاک آماده کرده و در آخر با ظرافت و سلیقه، لباس های زنانه را با مهره و گلدوزی تزئین می کنند.
بچه ها تا سن ده سالگی فرصت کودکی دارند.
با عروسک و افسانه ها، آواز هایی که مادران زیر لب به هنگام کار می خوانند، سرگرم اند و بزرگ می شوند.
زمانش که برسد پسر ها با گله به چرا می روند و دختران پای آتش غذا پخته و یا تهیه لباسی را از آغاز تا پایان می آموزند.
مردان قوم چوکچی ...
زنان قوم چوکچی ...
خوراک مردمان کوچکی
گوشت گوزن شمالی که پرورش می دهند، مغز و حتی خون آن، گوشت شکار آهو و دیگر حیوانات، به همراه سبزیجات قوت غالب شان است.
غذای دریای نیز در فصولی که نزدیک به آب هستند، قسمت عمده ای از رژیم غذایی آن ها را تشکیل می دهد.
شیر ماهی، گوشت نهنگ، جلبک دریایی و ... همگی را به روش خود طبخ و مصرف می کنند.
غذای سنتی دارند، به ذایقه خودشان خوشمزه و مقوی، نامش " Rilkeil " است.
هنگامی که گوزن را می کشند، روده ی آن را به همراه خزه نیمه هضم شده ای که در آن باقی مانده، به همراه خون و گوشت چربی دار، می پزند.
حتی تصور ترکیبات این غذا، برای من و شما غیر قابل هضم است، اما در سرمای سخت سیبری نبوده ایم و بویش را هنگامی که بر روی آتش قرار داشته استشمام نکرده و طعم داغش را نچشیده ایم، بنابراین نمی دانیم، شاید که خوشمزه باشد!
پوشش مردمان چوکچی
" Kerker " لباس سنتی زنان است، هنر دست خودشان، و در دوخت و دوزش هم، سنگ تمام گذاشته اند.
خز به تنهایی زیباست، اما وقتی کنار پارچه های سنتی، مهره دوزی شده و موهای بافته شده زنان کوچکی قرارش دهی، نتیجه اش می شود لباسی گرم و زیبا.
فراهم آوردن البسه، وظیفه زنان است.
از پوست گوزن شمالی و خز روباه و دیگر حیوانات، برای خودشان و مردانشان پوششی گرم و با دوام می دوزند، با نخی که از پشم گوزن گرفته شده.
چکمه های بلند و درست شده از چرم نیز پاپوش شان است.
گویش مردمان چوکچی
به زبان چوکچی سخن می گویند، هر چند که این روزها زبان روسی جایگزینش شده.
طرز تلفظ بعضی از کلمات مشابه، بین زنان و مردان متفاوت است!
گویا تلفظ حرف R را برای خانم ها دور از شان و نامناسب می دانند، بنابراین به جان آن TS تلفظ می شود.
مذهب مردمان چوکچی
" شمنیسم " باور آنان است.
خدایشان را ارواحی که در آب و خاک، در درخت و گیاه، در رود و دریاست می دانند.
راحت تر بگویم، طبیعت پرست هستند.
رهبر مذهبی شان را " شمن " می نامند.
پیر خردمندی که ارواح آن را برگزیده اند و از طریق او با مردمان چوکچی ارتباط برقرار می کنند، تا آنان را هدایت کرده، به زندگیشان برکت داده و گناهانشان را بیامرزند. به وقت سختی و بیماری نیز، به یاریشان برسد.
اعتقادشان قوی است و حتی نام مذهبی بر کودکانشان می گذارند.
فصل، زمان ، آب و هوا و حیوانی که در زمان تولد یه کودک دیده می شود، همگی ریشه نام او می شود.
دختری را که در بهار به دنیا آمده را " Gyrongav " می نامند و پسری که به هنگام طلوع چشمش به نور آفتاب باز شده " Gyrgyn " .
تولد یک نوزاد
مراسم ها از زمانی آغاز می شود که بانویی از بارداری خود مطمئن شود.
از روز بعد باید بلافاصله بعد از بیدار شدن از چادر خارج شده و در سکوت، هنگامی که قبیله خواب است به تماشای طلوع بنشیند.
چه رازی در این رسم است را نمی دانم اما پسندیده است.
انرژی که زمین در دل این مادر می کارد و آسمان در چشمانش، خون می شود در رگ های نوزاد.
زمان زایمان که برسد، مردان نباید در داخل چادر و یا نزدیکی آن باشند، می گویند شانس و بخت بد می شود برای نوزاد و مادرش، شاید هم پای مرگ را به چادر باز کند.
کودک به دنیا می آید، چشم ها بر زمین و آسمان دوخته می شود، برای شکرگزاری و به دنبال نشانه ای از ارواح برای نام گذاری کودک.
گذر از جهانی به جهان دیگر، مرگ
بعد از شنیده شدن صدای گریه زنان، و پیچیدن خبر مرگ فردی از قبیله، مردم می آیندتا به آن ها کمک کنند.
تا چادری را بریشان فراهم کنند، که بدن متوفی در آن گذاشته شود و نزدیک ترین خویشاوندش را با او تنها بگذارند.
همسر، والدین و یا فرزندان عزادار، یک روز کامل کنار بدن بی جان عزیزشان می نشینند تا شاید ارواح او را بازگردانند، تا شاید پیش چشمانشان نفسی کشیده و رنگ به لبانش برگردد.
من و شما خوب می دانیم که امکان پذیر نیست، خودشان هم می دانند و شاید این رسم تنها برای کنار آمدن نزدیکان با فوت متوفی باشد.
تا آخرین حرف ها را با او بگوید، بدن سردش را لمس کرده و برای آخرین بار سر بر سینه اش بگذارد.
تا در نهایت با رسیدن روز بعد، کمی باورش شود که این تن سرد، دیگر عزیزش نیست، تنها بدنی است که باید به خاک سپرده شود.
روزگار امروز مردمان چوکچی
سیاست های شوروی سابق و دولت امروزی روسیه برای به فراموشی سپردن فرهنگ این قوم، آرام آرام جواب داده است.
زبان چوکچی رو به فراموشی است، رژیم غذایی آن ها با سبزیجات کنسرو شده و دیگر محصولات فروشگاهی تغییر کرده.
لباس مردان شلوار جین، کاپشن و تی شرت شده است و لباس زنان نیز، لباس های مردانه ی شهری.
مشکلات بهداشتی، فقر، اعتیاد مردان به الکل و بالا رفتن آمار خودکشی در بین جوانان، نگاهی تلخ است که واقعیات پنهان این مردم را بیان می کند.
از سوی دیگر، قسمت خوش بینانه ماجراست، که تنها برای افرادی بوده است که مهاجرت کرده اند.
تحصیلات خود را ادامه داده و مشاغلی مهم و تخصصی را در شهر ها بر عهده گرفته اند.
سخن آخر
نمیدانم چگونه دنیا را نجات دهم، جوابی برای سوال ها ندارم،
هیچ دانش سری برای چگونگی حل مشکلات نسل گذشته و کنون ندارم،
فقط می دانم که بدون دلسوزی و احترام برای تمام ساکنین زمین،
هیچ کدام از ما نه تنها زنده نخواهیم ماند، بلکه سزاوار زنده ماندن نیز نخواهیم بود.
3 دیدگاه

رحیم
02 اردیبهشت 1398

طاها
خیلی جالب بود. واقعا مردم زحمتکش و سرسختی هستن.ممنون از کارناوال
22 اردیبهشت 1395

محمدجواد جعفری
به به ...جالب بود

مینا جعفری
سپاس
17 اسفند 1394
16 اسفند 1394


































