آرامگاه کوروش
استان فارس، شهرستان پاسارگاد، شهر پاسارگاد، ضلع جنوبی میراث جهانی پاسارگاد
4.3
از 5 امتیاز
میانگین نظرات 31 کاربر
گالری تصاویر
مدت پیشنهادی بازدید
30 دقیقه تا 1 ساعت
ساعت دسترسی
شماره تماس
هزینه
همه چیز درباره آرامگاه کوروش
چرا بازدید کنیم؟
نقد و بررسی کارناوال
کجاست؟
نقشه و مسیر
آقام چی گفتن؟
نظرات کاربران
سوالی دارید؟
پرسش و پاسخ
نقد و بررسی کارناوال
مهدیه اکبری پارسا
نویسنده ارشد کارناوال
انتشار
21 بهمن 1397
به روز رسانی
15 شهریور 1400
آرامگاه کوروش | بزرگ مردی به عظمت تاریخ
در این سفر سری به آرامگاه کوروش بزرگ خواهیم زد و از پیشینه، روایات و داستانهای پیرامون این میراث جهانی بیشتر خواهیم دانست؛ عکس مقبره کوروش را از زوایای مختلف با هم میبینیم و به شما خواهیم گفت آرامگاه کوروش در کجاست. کوروش، بزرگمرد تاریخ، از محبوبترین و شهیرترین نامداران ایرانی است که طی دورانهای مختلف از او به بزرگی و احترام بسیار یاد شده است و در میان تمام ملتها و ادیان جایگاه ویژهای دارد.
چرا آرامگاه کوروش؟
- آرامگاه کوروش مشهورترین سازه مجموعه پاسارگاد است و نامش ذیل این مجموعه تاریخی در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد.
- در کنار بازدید از آرامگاه کوروش، میتوانید از دیگر آثار تاریخی گرانقدر این مجموعه نیز دیدن کنید.
- آرامگاه کوروش بهدلیل اینکه مدفن یکی از بزرگترین و خوشنامترین پادشاهان ایرانی است، جایگاه بالایی در میان مردم ایران داشته و هر ساله تعداد زیادی از افراد برای ادای احترام به کارهای نیک این شاه بزرگ از مقبره او بازدید میکنند.
آشنایی با آرامگاه کوروش | Tomb of Cyrus
کوروش، بزرگمرد تاریخ، از محبوبترین و شهیرترین نامداران ایرانی است که طی دورانهای مختلف از او بهبزرگی و احترام بسیار یاد شده و در میان تمام ملتها و ادیان جایگاه ویژهای دارد. کوروش در میان ایرانیان مرتبهای والا داشته که همواره از او بهعنوان پادشاهی خردمند، مردم دوست و طرفدار صلح یاد میکنند و در مناسبتهای مختلف ملی میهنی، نام و گفتههای او را بازنشر میدهند. از همین رو، آرامگاه این پادشاه کبیر در زمره پرطرفدارترین جاذبههای ایرانی قرار گرفته است و هر ساله تعداد زیادی از مردم برای بازدید از این مکان تاریخی بار سفر میبندند. این سازه زیبا، مشهورترین بخش مجموعه پاسارگاد است که در جنوب این مجموعه وسیع قرار گرفته و به تاریخ سال 1383 با شماره 1106 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
مجموعه جهانی پاسارگاد که در دشت مرغاب و در شهر پاسارگاد استان فارس واقع شده، روزگارانی دور بهوقت حکومت کوروش کبیر بنا شد و در زمان خود رونق، شکوه و جلال فراوانی داشت. علاوه بر سازه آرامگاه کوروش که آمده است در زمان حیات کوروش و بهدستور وی ساخته شده، بناهای باشکوه دیگری نیز بهعظمت مجموعه اضافه کردهاند. تل تخت و استحکامات آن، بنای برج سنگی، مجموعه سلطنتی که شامل کاخ دروازه، کاخ بارعام، تالار عمومی، قصر مسکونی و باغ سلطنتی می شود، پل، محوطه مقدس و زندان سلیمان از دیگر اجزای مجموعه میراث جهانی پاسارگاد است.
آرامگاه کوروش در گذشته میان باغهای سلطنتی قرار داشت و از هر سوی دشت نمایان بود؛ بنایی ساده اما بسیار زیبا و چشمگیر که با 156 متر مربع مساحت و 11 متر ارتفاع، پس از گذشت 25 قرن هنوز استوار و پابرجا مانده است.
تاریخچه آرامگاه کوروش
از آن جایی که قدمت آرامگاه کوروش و تاریخچه سلسله هخامنشی در ایران به زمانهای بسیار دور و بیش از 2500 سال پیش باز میگردد و از طرفی تاریخ نوشتاری مدونی از این پادشاهی باقینمانده، اظهارنظر در مورد تاریخچه، دلیل و زمان ساخت آثار آن کاری بس دشوار و سخت است.
با تمام این تفاصیل و بر اساس منابع مختلف، پیشینه ساخت آرامگاه کوروش، نه به زمان بعد از مرگ او که در واقع به هنگام حیاتش باز میگردد. آنچه از روایات مختلف بر میآید، کوروش خود بههنگام سلطنت دستور ساخت مقبرهاش را میدهد و به فرمان او این آرامگاه در میان باغ و کاخ پاسارگاد بنا میشود.
پاسارگاد کجا بود و چه جایگاهی در آن دوران ایران زمین داشت؟
تا به اینجا دانستیم که کوروش آرامگاه خود را در میان دشت مرغاب و شهر باستانی پاسارگاد بنا کرد. اما به واقع پاسارگاد کجا بود و چه جایگاهی در میان شهرها و مراکز حکومتی آن دوره ایران داشت؟
آنطور که از نوشتههای تاریخی و توصیفهای گوناگون نویسندگان در زمانهای مختلف بر میآید، دشت مرغاب که شهر پاسارگاد در آن بنا شده بود، 2550 سال پیش باغی به غایت بزرگ و سرسبز بود و مجموعهای از کاخها و سازههای پاسارگاد را در دل خود داشت. این شهر در زمان فرمانروایی کوروش، بهعنوان نخستین پایتخت امپراطوری هخامنشی انتخاب شد و باغ پاسارگاد، کاخهای بارعام، اختصاصی و دیگر بناهای باشکوه، بر جلال و عظمت آن افزود. البته شهر پاسارگاد تنها در زمان این شاه ایران، پایتخت بود و بههنگام سلطنت دیگر پادشاهان هخامنشی، شهرهای دیگر افتخار پایتختی ایران را به دست آورند.
آرامگاه کوروش | جلال و شکوهی بی همتا
در اسناد تاریخی، روایتهای متفاوت و بسیاری از نحوه مرگ کوروش، زمان مرگ و محل دفن او آمده است که در بخش بررسی زندگی کوروش آنها را از نظر خواهیم گذراند. اما بنا بر روایتهایی متعدد، این پادشاه صلح و دوستی، در موطن خود ایران، به سال 529 پیش از میلاد چشم از جهان فروبست و پیکر او در این مقبره برای همیشه آرام گرفت. آرامگاهی که در میان باغ مشهور پاسارگاد قرار داشت و با سایهبانی بزرگ محافظت میشد، از هر سوی دشت در نظر میآمد و افرادی شبانهروز در نگهبانی و پاسداری از آن مشغول بودند. آورده شده است که پادشاهان هخامنشی بههنگام تاجگذاری به این محل مراجعه میکردند و بهنوعی از کوروش برای گذاشتن تاج پادشاهی ایران اجازه میگرفتند. بنایی ساده، زیبا و چشمگیر که در گذر سالها، قرنها، جنگها، باد و بارانها، طوفانها و تخریبها در امان ماند و امروز به ما رسید.
مقبره پادشاه صلح و خرد در آتش خشم ارتش اسکندر مقدونی
زمانی که اسکندر مقدونی (در حدود سالهای 330 قبل از میلاد) به خاک ایران حمله میکند، بعد از گذر از تخت جمشید، در میانه راه تصرف کشورمان به پاسارگاد نیز سر میزند. امری که موجب میشود باغ پاسارگاد و سازههای زیبای آن سرنوشتی مشابه تخت جمشید پیدا کنند و در آتش خشم و کینه سربازان اسکندر بسوزند. سپاهیان اسکندر حتی به مقبره کوروش نیز رحم نکرده و اشیا، لوحها و کتیبههای آن را غارت میکنند. در جریان این حمله به پاسارگاد، اریستوپولوس، از همراهان اسکندر مقدونی در لشکرکشی وی به ایران، از آرامگاه کوروش توصیفی کامل ارایه میدهد و آریان (1) در کتاب آنایاسیس اسکندر توضیحات او را چنین ثبت میکند:
قسمتهای پایینی آرامگاه از سنگهایی تشکیل شده بود که بهشکل مربع بریده شده بودند و در کل یک قاعده مستطیلی شکل را تشکیل میدادند. بالای آرامگاه یک اتاق سنگی بود که یک سقف و یک در داشت و بهقدری باریک بود که مردی کوتاه قد بهسختی میتوانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق تابوتی طلایی وجود داشت که پیکر کوروش را داخل آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایههایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت. یک پرده بابلی، پوشش آن (احتمالا نیمکت) بود و کف اتاق نیز با فرش پوشانده شده بود. یک شنل آستیندار و سایر لباسهای بابلی روی آن قرار داشتند. شلوارها و جامههای مادی در اتاق یافت میشد، بعضی تیره و بعضی به رنگهای دیگر بودند. گردنبند، شمشیر، گوشوارههای سنگی با تزیینات طلا و یک میز نیز در اتاق بودند. تابوت کوروش بین میز و نیمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه یک ساختمان کوچک برای روحانیون وجود داشت که وظیفه نگهداری آرامگاه کوروش را بر عهده داشتند.
آنگونه که آریان در نوشتههای خود شرح داده است، در زمان فرمانروایی کمبوجیه، مغانی که وظیفه نگهداری از آرامگاه را داشت، هر ماه سهمیهای که شامل یک گوسفند، مقدار مشخص شدهای خوراکی برای یک روز و یک اسب از شاه برای قربانی کردن در محضر آرامگاه کوروش دریافت میکرد.
پس از غارت و تخریبهایی که سربازان ارتش مقدونی به آرامگاه وارد کردند، اسکندر مقدونی دستور داد تا مقبره را تعمیر کرده و عاملان این تعرض را مجازات کنند. آنطور که هکل و یاردی گفتهاند و بر اساس نقلقولی که پلوتارک (2) بیان کرده است، این کار اسکندر نه از روی علاقه و نه از روی خیراندیشی که حرکتی سیاسی بود. او با اینکار میخواست خود را جانشین مشروع پادشاهان هخامنشی معرفی کند.
لازم است ذکر شود برخی پژوهشگران، تاریخنویسان و باستانشناسان اعلام کردهاند که اصلا اسکندر حملهای به ایران انجام نداده و تمام مباحث پیرامون این مساله دروغی بیش نیست.
مقبره بزرگترین پادشاه ایرانی یا آرامگاه مادر سلیمان
پس از ورود اسلام به ایران مقبره کوروش همچنان عزت و احترام خود را حفظ کرد اما نام فردی که در این آرامگاه خوابیده بود، اندکاندک از خاطرهها پاک شد. طی سالیان، این آرامگاه نه بهعنوان محل دفن کوروش بزرگ، پادشاه هخامنشی، که بهعنوان مقبره مادر سلیمان در یاد مردم باقی ماند. دلیل این امر نیز از طرفی گسترده شدن تعالیم اسلامی و غالب شدن این بخش از تاریخ و آموزههای آن در ذهن مردم و عدم وجود تاریخی مکتوب که با قاطعیت این مکان را به کوروش منسوب کند، بود. مکانی که "مشهد مادر سلیمان" خوانده میشد و در داستانها و روایتها آمده بود که حضرت سلیمان مادر خود را در این مکان دفن کرده است.
مسجد اتابکی
بههنگام حکومت و فرمانروایی اتابکان (3) بر سرزمین فارس، سرزمین ایران، مُلک سلیمان خوانده شد و تخت جمشید و پاسارگاد در نظر این پادشاهان اهمیت پیدا کرد. سعد بن زنگی (4) به سال 620 یا 621 ه.ق ( 601 یا 602 ه.ش) برای محافظت از مقبره کوروش (که در آن زمان از این مکان به عنوان مشهد مادر سلیمان یاد می شد)، ستونها و سنگهای کاخهای پاسارگاد را به اطراف آرامگاه منتقل کرده و مسجد جامعی با نام مسجد اتابکی پیرامون آن ساختند.
آنها این ستونها را در فواصل نامنظمی (10، 11 و 12 متری) بهشکلهایی متفاوت قرار دادند و هیچگونه نکات معماری اسلامی و مهندسی را در ساخت آن رعایت نکردند. در ورودی این مسجد بهسمت غرب باز میشد و بر بالای آن کتیبهای با این مضمون وجود داشته است:
«الاماره المسجد الجامع الملك العادل العالم المعيد…والاسلام المسلمين ملک سليمان سلغرسلطان سعدبن زنگی اتابک ناصر اميرالمومنين خلدالله سلطانه …عشرين…»
سنگهای ستونهای ایوان شرقی و غربی این مسجد از قصر بار عام و ستونهای ایوان شمالی از قصر اختصاصی کوروش برداشته شده بود. در داخل اتاق آرامگاه، در سمتی که قبله قرار داشت، محراب کوچکی در زمان اتابک سعد زنگی ایجاد و در حاشیه دور آن، چهار آیه اول سوره فتح با خط ثلث معمولی کندهکاری شد. سنگهای مورد استفاده در این مسجد در سال 1350 به جای اصلی خود بازگردانده شدند.
پاورقی
1- لوسیوس فلاویس آریان گزنفون فیلسوف و مورخ یونانی بود که کتاب آناباسیس اسکندر را در مورد لشکرکشیها و جنگهای اسکندر بهنقاط مختلف دنیا تالیف کرد. البته نباید او را با گزنفون معروف، سردار، فیلسوف و مورخ یونانی که در قرن چهارم پیش از میلاد میزیست، اشتباه گرفت.
2- پلوتارک، مورخ، زندگینامه نویس و مقالهنویس یونانی است که در حدود 130 سال پیش از میلاد میزیست. اثر بسیار مهم وی که شهرتی جهانی دارد، کتاب سرگذشتهاست و زندگینامه سرداران، حکام، فرمانروایان، شاهان و بسیاری دیگر را در آن به نگارش درآورده است. این کتاب در ایران با نام مردان نامی ترجمه شده است.
3- اتابکان فارس یا سلغریان گروهی از ترکمنان بودند که در نیمه قرن ششم هجری قمری، زمانی که دولت سلجوقیان ضعیف شده بود، قدرت و حکومت را در فارس بهدست گرفتند. این سلسله عاقبت در حمله مغولان به ایران از میان رفت.
4- اتابک مظفرالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی معروف به سعد بن زنگی، پنجمین شاه اتابکان فارس بود.
کشف حقیقت آرامگاه کوروش
رابرت کرپورتر انگلیسی (1) در محدوده سالهای 1196 تا 1204 هجری شمسی (توضیح در پایین) از آرامگاه کوروش بازدید کرد و به این موضوع پی برد که این بنای شکوهمند نه مقبره مادر سلیمان که آرامگاه کوروش کبیر است. هر چند پیش از او جیمز موریه (2)، طی تحقیقات و مستنداتی به این نتیجه رسیده بود که این آرامگاه، همان مقبره کوروش است اما بعدها نظر خود را تکذیب و اعلام کرد که محل دفن کوروش نه شهر پاسارگاد و دشت مرغاب که در شهر فسا، شهری در ۱۳۵ کیلومتری شرق شیراز قرار دارد. بعد از آن مهمترین فردی که بر آرامگاه کوروش بودن این سازه مهر تایید زد، گروتفند (3)، پژوهشگر و رمزگشای باستانشناسی است. وی که در خوانش زبانهای باستانی و کتیبههای مختلف مهارت و دانش فراوان داشت، با مطالعه کتیبههای موجود در مقبره و کنار هم گذاشتن شواهد، اینکه این سازه مقبره مشهدِ مادرِ سلیمان است را رد و به قطعیت بیان کرد که این بنا، آرامگاه کوروش است. به سال 1821 میلادی (1199 ه.ش) کلودیوس جیمز ریچ (4) در نوشتههای خود چنین مینویسد که:
به عقیده من این بنا باید آرامگاه برترین، درخشانترین و جذابترین فرمانروای مشرق زمین یعنی کوروش باشد.
فرد دیگری که از آرامگاه کوروش با عنوان اصلی خود یاد کرده، پاسکال کوست (5) فرانسوی است. وی طی سفر خود به ایران و فارس به سال 1840 میلادی (1218 ه.ش) از این دشت وسیع بازدید کرد و این مقبره را محل دفن کوروش دانست.
ویلیامز جکسون (6) نیز از دیگر افرادی است که بهدنبال یافتن حقیقت مقبره کوروش بوده و در مورد تلاشهایش این چنین توضیح داده است:
من از دیر زمانی پیش به روایات نویسندگان یونانی و لاتین در باب مرگ کوروش و توصیفات آنان از مقبره او راغب بودم. سالها قبل مقدار زیادی از وقتم را به تحقیق درباره این سوال مجادله انگیز اختصاص دادم که آیا این عمارت که اهالی آن را قبر مادر سلیمان یا مسجد مادر سلیمان مینامند واقعا مقبره و آرامگاه شاهنشاه بزرگ هخامنشی است یا نه. پس از مطالعه دقیق و بیطرفانه گواهی های نویسندگان قدیم در باب مطلب، و بازدید کامل از محل و ساختمان، در سه نوبتی که فرصت دست داد، معتقد شدم که در این باره هیچ تردیدی نباید به خرج داد و باید این نظر شایع را پذیرفت که آنجا مقبره موسس دولت هخامنشی است.
چنین شد که اندکاندک آرامگاه کوروش به نام حقیقی خود بین مردم و محققین شناخته شد و پژوهشها و بررسیهای گستردهتری در مورد این مکان و بناهای اطراف آن انجام شد.
نکته:
در مورد سالهای ارائه شده در این مطلب باید این نکته ذکر شود که متاسفانه به دلیل وجود منابع متعدد و نبود مرجعی مطمئن و فراگیر، نمیتوان صحت و سقم اعداد ذکر شده را تایید کرد. برای مثال در وبسایت مجموعه میراث فرهنگی پاسارگاد سال تشخیص آرامگاه کوروش 1820 میلادی، زندگینامه رابرت کرپورتر سال 1818 میلادی و برخی منابع سالهایی دیگر (پیش یا پس از سال 1820) اعلام شده است.
پاورقی
1- رابرت کرپورتر (Robert ker Porter) جهانگرد، دیپلمات و سیاحی انگلیسی بود. گفته میشود او نخستین کسی است که پرده از راز آرامگاه کوروش برداشته است. هرچند این اواخر در نوشتههای او شک و شبهههایی به وجود آمده و گفته میشود جاسوسی انگلیسی بوده است و برای اینکه باستانشناسان و تاریخنویسان ایران را سردرگم کند، از آرامگاه کوروش بودن این بنا سخن به میان آورده است.
2- جیمز موریه (James Morier) نویسنده و سیاستمدار انگلیسی است که در قرن نوزدهم همزمان با سلطنت فتحعلی شاه قاجار به ایران سفر کرد.
3- گئورگ فردریش گروتفند (Georg Friedrich Grotefend)، دانشمندی آلمانی است. او برخی از نشانهای خط میخی فارسی باستان را رمز گشایی و با استفاده از دانش خود بسیاری کتیبههای تاریخی در ایران را ترجمه کرد.
4- کلودیوس جیمز ریچ نابغهای فرانسوی بود که به زبانهای مختلف و زنده دنیا تسلط داشت. جیمز ریچ در سال 1820 (1198 ه.ش) به ایران سفر کرد و بخشی از سفرنامه او در قالب کتاب رحله ریج منتشر شد.
5- نقاش، معمار و شرقشناس فرانسوی که همراه با پاسکال کوست در زمان قاجار به بسیاری از شهرهای ایران سفر کرد.
6- آبراهام والنتین ویلیامز جکسون (Abrahan Valentine Williams Jackson) آمریکایی متولد سال 1862 میلادی بود و در سال 1937 درگذشت. او متخصص زبانهای هند و اروپایی و استاد دانشگاه کلمبیا بود. او نخستین ایرانشناس بزرگ آمریکایی بوده و کار وی در تعیین دستور زبان اوستایی همچنان مورد استفاده است.
تاریخچه مرمت آرامگاه کوروش
پس از شناسایی مقبره کوروش، کار مرمت و مراقبت از آن و دیگر سازههای مجموعه پاسارگاد آغاز شد. این مجموعه یک بار در سال 1350 خورشیدی برای آمادهسازی جشنهای 2500 ساله و یکبار در سالهای 1380 تا 1387 بازسازی شد. علی سامی در سال 1350 (رییس وقت موسسه باستان شناسی تخت جمشید) کار مرمت آرامگاه کوروش را بر عهده گرفت و برای انجام اینکار، از ملات سیمان در بازسازی سقف و بام آرامگاه استفاده کرد.
نوبت دوم مرمت در سالهای 1380 تا 1387 سوالات و انتقادات بسیاری را بههمراه داشت. اولین نکته، زمان طولانی بازسازی این اثر بود که نگرانیهای بسیاری را در میان تاریخ دوستان ایرانی برانگیخت. نکته دوم پیدا شدن استخوانی در حین بازسازی از میان سنگها بود که هیچگاه سرنوشت آن مشخص نشد و افراد زیادی هنوز بهدنبال یافتن جوابی برای آن هستند که این استخوان متعلق به کوروش بوده یا برای فرد دیگری است. نکته سوم شیوه تعمیر سنگهای سقف آرامگاه است که عکسهای منتشر شده از آن شکافهایی در بنا را نشان میدهد.
هر چند میراث فرهنگی و مسئولان آن این نگرانیها را تکذیب و بر درست بودن مرمت و شیوههای نوین بازسازی تاکید کردهاند. آنها طولانی شدن این مرمتها را به تحقیقات و مطالعات جامع پیرامون آن نسبت داده و گفتند که مرمت قبلی که با سیمان انجام شده بود مشکلات زیادی داشت و آسیبهایی به بنا زده بود. اما در شیوه جدید، آنها با استفاده از لیزرهای پیشرفته بازسازی را انجام دادهاند که بنا را در برابر باران مقاوم کرده است.
ویدیویی جذاب و دیدنی از بازسازی آرامگاه کوروش
معماری آرامگاه کوروش
تا این قسمت با تاریخچه و روایتهای مختلف مرتبط با آرامگاه کوروش سخن گفتیم و با داستانهای گوناگون پیرامون آن بیشتر آشنا شدیم. اما این سازه از چه قسمتهایی تشکیل شده و چه المانهای معماری در ساخت آن بهکاررفته است؟ در این قسمت قصد داریم معماری آرامگاه کوروش را بررسی کنیم.
شکل کلی معماری آرامگاه، از سکوهایی تشکیل شده که بنای اصلی بر روی آن قرار گرفته است. کل سازه آرامگاه (به همراه پلکان ها) ارتفاعی بیش از 11 متر و مساحتی به اندازه 156 متر مربع داشته و شش پله، یک اتاق اصلی و سقفی شیروانی دارد. شکلی از ساختوساز که قسمت سکودار در آن، تداعیکننده بناهای آیینی مانند معبد چغازنبیل در خوزستان و قسمت اتاق با سقف شیروانی، یادآور سازههای مهاجران آریایی در شمال ایران است. سنگهای آهکی سفید رنگ که تا اندازهای متمایل به زرد هستند و به احتمال زیاد از معدن سیوند (در 30 کیلومتری پاسارگاد) برداشت شدهاند، سنگ بنای آرامگاه کوروش را شکل میدهند. سنگهایی که بیش از 25 قرن در برابر باد، باران و تاریخ دوام آوردهاند تا امروز بهمانند نگینی در میان دشت پاسارگاد خودنمایی کنند.
سبک معماری
نظرات مختلفی در مورد سبک معماری آرامگاه کوروش بیان شده است. برخی بر این نظرندکه این شکل از ساختوسازها از معماری یونانی آسیای صغیر، میانرودی، مصری، عیلامی و ایرانی اصیل نشات گرفته است.
بهرام فرهوشی (1) در زمینه پوشش خرپشته (2) آرامگاه کوروش نوشته است که قبرهای نخستین آریاییها که در سیلک کاشان (3) سکونت داشتند نیز به این شیوه پوشانده شدهاند.
ساختار کلی آرامگاه از دو قسمت تشکیل شده، قسمت نخست بهصورت سکویی شش پلهای است و اساس بنا بر روی آن قرار گرفته است و ریشه در بناهای آیینی همانند معبد ایلامی چغازنبیل دارد. قسمت دوم نیز بهصورت اتاقکی با سقف شیبدار است که روی قسمت نخست اجرا شده و یادآور سنتهای معماری مهاجران آریایی است.
پاورقی
1- بهرام فرهوشی (زاده 1304 خورشیدی و در گذشته به سال 1371 ه.ش.) زبانشناس معروف ایرانی است که عمده تخصص وی در زبانهای ایرانی و فرهنگ ایران باستان بود.
2- خرپشته به اتاق کوچکی گفته میشود که پشتبام را به راه پله زیرین آن اتصال میدهد. در قدیم به هر بلندی و پشتهای که بر مکانی مانند قبر وجود داشته و اطراف آن بهسمت پایین سرازیری بوده است، خرپشته میگفتند.
3- سیلک کاشان نام مکانی باستانی و تاریخی است که بر اساس تحقیقات باستانشناسی قدمت آن به 7000 تا 7500 سال پیش باز میگردد و گفته میشود نخستین تمدن شهرنشینی ایرانی در اینجا شکل گرفته است.
سکوهای آرامگاه
اندازه، ترتیب و جنس سکوها (پلکان های مقبره) به این شرح است:
سکوی اول در اصل 165 سانتیمتر ارتفاع داشته اما 60 سانتیمتر از آن نتراشیده و پنهان است که موجب میشود تنها 105 سانتیمتر از کل پله دیده شود.
پله دوم و سوم نیز 105 سانتیمتر دارد اما اندازه پلکانهای چهارم، پنجم و ششم به میزان 57/5 سانتیمتر کاهش مییابد. پهنای پلهها نیم متر است و زمانی که به سکوی ششم میرسیم ابعاد آن در حدود 6/40 در 5/35 متر میشود. این همان قاعده اتاق آرامگاه است. بهطور کلی، تمام بخشهای بیرونی در هفت طبقه بر روی هم قرار گرفتهاند و به نظر میرسد نشانی از عدد هفت مقدس داشته باشند.
اتاق آرامگاه
اتاق آرامگاه با ابعاد 3/17 متر طول، 2/11 متر عرض و 2/11 متر ارتفاع ساخته شده است. دیوارهایی ضخیم دارد که ضخامت آنها به 1/5 متر نیز میرسد. چهار ردیف سنگ تراشیده آن، به دقت بر رویهم قرار گرفته است و سازه زیبای آرامگاه را به وجود آوردهاند که ردیف های اول و دوم از دو ردیف بالایی بلندتر ساخته شدهاند. آورده شده است که در قدیم، دری دو لنگه در ضلع شمالغربی اتاق وجود داشته که بهشکل کشویی باز میشده است؛ اما اکنون نشانی از آن وجود ندارد. آنچه بهعنوان ورودی فرد را به درون بنا هدایت میکند، مدخلی با 78 سانتیمتر عرض و 140 سانتیمتر ارتفاع است که آستانهای عمیق و تاریک دارد. در هر سمت این ورودی، فرورفتگی کوچکی برای پاشنه در دیده میشود. این دو شیار که در یک سمت، عمقی 16 سانتیمتری و در سمت دیگر عمقی 10 سانتی دارد، دو لنگه درِ ورودی را در خود جای میداده و بهسمت داخل باز میشدند.
دو تخته سنگ گران (سنگین وزن) کف اتاق آرامگاه را تشکیل دادهاند. بر طبق گزارشهای مکتوب جرج کرزن (1) از سال 1892 میلادی (1270 ه.ش.) تخته سنگ بزرگتر بهواسطه حفاری و یافتن اینکه در زیر آن چه چیزی قرار دارد، آسیب دیده است.
پیشانی اتاق (مثلث بالای درگاه) بهوسیله گُلی زیبا تزیین شده است که مرور زمان، تا حد زیادی جلوه آن را از میان برده است. این گل زیبا بهشکل خورشید از نمادهای کوروش بوده است. سقف آرامگاه از درون صاف و ساده ساخته شده است اما از بیرون شکلی شیروانی دارد. به مانند کل بنا، سقف نیز سنگی است و دو سنگ سنگین و با عظمت زیبایی سازه را تکمیل کردهاند. بر روی این دو، یک سنگ هرمی با قاعده 6/25 متر در 3 متر و ضخامت نیم متر قرار دارد و گفته شده در گذشته روی آن با سنگی دیگر پوشیده شده است که اکنون نشانی از آن نیست.
در میان سقف گودی وجود دارد که به نظر میرسد برای سبک شدن و بهتر جابهجا کردن سنگهای سنگین (به مانند سنت هخامنشیان در اجرای اینکار) انجام شده است. فرصت الدوله شیرازی (2) از افرادی است که به وجود این فضای خالی مابین سقف داخلی و سقف شیب بامی پی برد و این چنین فکر میکرد که این مکان برای دفن مرده ایجاد شده است.
قسمتی که فرصت شیرازی در مورد آن سخن میگوید، گودی بهطول 4/75 متر عرض و 85 سانتی متر عمق است. از آنجایی که سوراخی به این شکل در میان سقف میتوانست استحکامش به خطر بیاندازد، بنابراین آن را دو تکهای ساختند. در گذشته بسیاری بر این عقیده بودند که این فضای خالی مکانی برای قرار گرفتن یک یا دو تابوت بوده است.
این اتاقک در واقع محل نگهداری کالبد کوروش بوده است که پس از مرگ، پیکرش را درون تابوتی زرین بههمراه وسایل شخصی از جمله ردا و جنگ افزارش در اتاقک آرامگاه قرار دادهاند.
پاورقی
1- لرد جورج ناتانیل کرزن (Lord George Nathaniel Curzon)، سیاستمدار معروف انگلیسی بود که در قرن بیستم زندگی میکرد و سفرهای زیادی به ایران انجام داد. او نقش بسیاری در بستن قرارداد 1919 داشت و بههمین سبب بین ایرانیها بسیار منفور است.
2- میرزا محمد نصیرالحسینی شاعر، نقاش، موسیقیدان و ادیب ایرانی است و در شعرهایش از تخلص "فرصت" استفاده میکرد. فرصت الدوله علاوه بر زبان انگلیسی به زبان میخی نیز مسلط بود و در قرن سیزدهم خورشیدی زندگی میکرد.
آرامگاه با چه شیوه معماری سرپا مانده است؟
شاید برایتان جالب باشد که بدانید در ساخت این سازه با وجود چنین سنگهای بزرگ و گرانی از هیچگونه ملاطی استفاده نشده است. اما چطور بنایی با این شیوه تاکنون سرپا مانده است؟ راز اینکار در استفاده از بستهای فلزی دم چلچلهای (1) (به احتمال زیاد از جنس بستهای آهنی و سربی) است که در میان معماران آن روزگار طرفداران بسیاری داشته و سنگها را بههم متصل میکرد. اما متاسفانه طی سالیان گذشته تقریبا تمام این بستها از جای کنده و برده شدند. این امر باعث میشد تا گودیهایی بر روی بنا ایجاد و از استقامت آن کم شود.
برای رفع این مشکل علیرضا شاپور شهبازی (2) بههمراه تیم تحت سرپرستی خود، گودیها را بهوسیله سنگهایی که از معدن سیوند آورده شده بود، تعمیر کردند.
معماری قدیمی
افرادی که امروزه از آرامگاه کوروش بازدید میکنند، تنها بنایی سکودار بههمراه اتاقی بر بالای آن میبینند و بیش از این چیزی در اطراف بنا مشاهده نمیکنند؛ اما از سفرنامهها و گزارشهایی که از قدیم برای ما به یادگار مانده، به نظر میرسد شکل ظاهری بنا همیشه اینگونه نبوده است. آنهایی که در قرن نوزدهم از آرامگاه دیدن کردهاند در مشاهدات شان آوردهاند که ستونهایی دورتادور بنا وجود داشته است؛ هر چند امروزه اثری از این ستونها نیست. از جمله افرادی که در گزارشهایش از این ستونها سخن به میان آورده فرانتس هاینریش وایسباخ (3) محقق و خاورشناس آلمانی است. او اواخر قرن نوزدهم میلادی به ایران و پاسارگاد سفری داشت و بازدیدش از این بنا را به این شرح توصیف کرد:
سه طرف آرامگاه را ۲۲ ستون احاطه کردهاند. اثراتی از دیواری دو لایه که ستونها را احاطه کرده است، دیده میشود. طول هر یک از ردیف ستونهایی که مقابل هم قرار گرفتهاند ۳۰ متر و طول ردیف ستونهایی که به این دو ردیف عمود است ۳۲ متر است. طول دو ردیف مقابل هم از دیوار داخلی ۳۵ متر و طول بخش دیگر از دیوار داخلی ۴۲ متر است. در اینکه دیوار خارجی از ابتدا وجود داشته است، شک و تردید هست. دیوار خارجی دیوار عظیمی است که باقیماندههایی از یک دروازه بدان تکیه کرده است.
پیش از وایسباخ، کرپورتر (که کشف آرامگاه کوروش بودن این بنا را به او نسبت میدهند) در یادداشتهایش دیدههای خود را چنین شرح داده است:
یک منطقه وسیع که محدوده آن بهوسیله پایه ۲۴ ستونِ گِرد، مشخص شده است، ساختمان (آرامگاه) را بهمانند یک مربع در میان گرفته است. قطر هر ستون ۳ پا و ۳ اینچ (تقریبا ۹۹ سانتی متر) است. هر ضلع مربع توسط ۶ ستون کامل میشود که فاصله هر ستون از ستون کناریش ۱۴ پا (تقریبا ۴٬۲۷ متر) است. ۱۷ ستون هنوز ایستاده هستند، ولی دوروبرشان انباشته از آشغال است، و خامدستانه توسط دیواری گِلی به هم وصل شدهاند.
پاورقی
1- نوعی از بست که با ایجاد حالت توخالی و توپر در سنگها آنها را در کنار هم نگه میدارد. برای انجام اینکار قسمتی از یک سنگ را بهشکل ذوزنقه بیرون میآوردند و قسمت خالی سنگ مقابل را با بستی فلزی پر کرده و درون آن سرب میریختند.
2- علیرضا شاپور شهبازی باستانشناس، تاریخنگار، نویسنده و متخصص باستانشناسی دورههای هخامنشی است. او استاد دانشگاههای شیراز، تهران، هاروارد و کلمبیا بود و در سال 1352 بنیاد تحقیقات هخامنشی را گذاشت.
3- فرانتس هاینریش وایسباخ (Franz Heinrich Weibach) خاورشناس آلمانی است که برای دانشگاه لایپزیگ کار میکرد. او بعد از بازدید از مجموعه پاسارگاد مقالهای با نام "آرامگاه کوروش و سنگنبشتههای مرغاب" منتشر ساخت.
روایات و داستانهای پیرامون آرامگاه کوروش
جدا از تاریخچه و معماری خاص بناهای قدیمی، آنچه یک مکان را جذاب، اسرارآمیز و پرطرفدار میکند، داستانهایی است که پیرامون آن وجود دارد. هرچه روایتهای مختلف در مورد یک بنا بیشتر باشد، افراد زیادتری را برای کشف حقیقت بهسوی خود میکشاند. حال اگر این بنا مقبره کوروش، پادشاه معروف هخامنشی باشد، ماجرا جالبتر و خواندنیتر میشود. در این قسمت قصد داریم داستانهای پیرامون آرامگاه کوروش را از زبان افراد مختلف و در دورههای گوناگون بیان کنیم تا به دیدی کامل از آنچه که این مکان بوده و هست برسیم.
روایت های یونانی ها از آرامگاه کوروش | پس به این آرامگاه رشک مبر
از جمله نخستین افرادی که از آرامگاه کوروش در نوشته های خود یاد می کنند، یونانیان هستند؛ نویسندهها، سیاحان و تاریخنگارانی که از ایران بازدید کرده و دیدی از این مقبره در آن زمان میدهند. آریان، استرابون (1) و پلوتارک از جمله این افراد بودهاند.
آریان در نوشتهاش از مقبره کوروش، به کتیبهای اشاره میکند که بر روی این آرامگاه وجود داشته است:
ای انسان. من کوروش پسر کمبوجیه هستم، که شاهنشاهی پارس را بنیاد کردم و شاه (کل) آسیا بودم. پس به این آرامگاه بر من رشک مبر. بر ویران کردنش دل خوش مدار که تو نیز بر گور خود چنین نگاری، هرگاه فرمانبردار اهورامزدا باشی"
استرابون و پلوتارک نیز وجود این نوشته را تایید و آن را با اختلافی کم در جزییات، نقل کردهاند.
اریستوپولوس از دیگر یونانیهایی است که از مقبره کوروش سخن به میان آورده است که در قسمت تاریخچه به آن اشاره شد. او که در زمان حمله و فتح ایران همراه ارتش اسکندر بوده، مواردی را در مورد آرامگاه کوروش نقل کرده است و توصیفهای وی در کتاب آناباسیس ثبت شده است. او در شرح بنا گفته است که بخشهای پایینی آرامگاه بهوسیله سنگهایی بهشکل مربع ایجاد شدهاند و در بالای آرامگاه محفظهای وجود داشته است. داخل آن محفظه، تابوتی از جنس طلا قرار داشت که از جسد کوروش محافظت میکرد و در کنار تابوت نیمکتی با پایههای طلا موجود بود. در کنار اینها، شنلی آستیندار، لباسهای گوناگون و میزی کوچک در یک محفظه و درون آرامگاه وجود داشت.
*شک و شبهه ای در مورد محتوای کتیبه
اما متن این کتیبه آنگونه که یونانیان نقل کردهاند، شکوشبهههایی را در میان زبانشناسان و مورخان به وجود آورد. داندامایف (1) از آن جمله این افراد است. او معتقد بود که جمله «بر من رشک مبر» نشان میدهد که این متن از کتیبه کوروش برداشته نشده، بلکه تنها نوشتهای بر اساس تصورات یونانیان است. اما چرا او اینگونه فکر میکرد؟
از نظر او در هیچکدام از کتیبههای هخامنشی چنین تعبیری وجود ندارد و این جمله بیشتر در کتیبههای آرامگاههای یونانی دیده شده است.
از دیگر متنهایی که بر روی کتیبههای آرامگاه کوروش نوشته شده، نقلی است که استرابون به روایت از اُنِسیکْریت آورده است «اینجا آرامگاه من کوروش شاهنشاه است». انسکریت بیان داشته که این نوشته به دو زبان یونانی و فارسی نگارش شده است اما داندامایف این متن را نیز رد میکند. او میگوید که این شکل از تعریف در میان پادشاهان هخامنشی وجود نداشته است. از طرفی دیگر از نظر داندامایف نمیتوان زبان یونانی را با استفاده از رسمالخط میخی نوشت.
با کنار هم گذاشتن این شواهد وی به این نتیجه میرسد که اغلب مورخان و مولفان یونانی از کتیبههایی بر مقبره کوروش سخن گفتهاند، پس به احتمال زیاد چنین چیزی وجود داشته است. اما یا متن کتیبهها بهشکلی دیگر بوده یا بعدا در زمان داریوش نگاشته شده و بر روی مقبره نصب شده است.
پاورقی
1- استرابو یا استرابون تاریخنگار و جغرافیدان یونانی بود که در حدود 50 سال قبل از میلاد زندگی میکرد. اثر معروف به جای مانده از او رساله جغرافیای استرابو است که در قسمتهایی از آن به ایران و زندگی مردم آن پرداخته است.
2- محمد عبدالقادیریویچ داندامایف از اهالی داغستان روسیه است. عمده پژوهش وی در مورد امپراتوری ایران باستان و فرهنگ بابل پیش از هزاره اول قبل میلاد مسیح است و به زبانهای پارسی باستان، اکدی، انگلیسی و برخی زبانهای اروپایی تسلط دارد.
مشهد مادر سلیمان
از مشهورترین نامها و نسبتهایی که به مقبره کوروش داده شده است، در دوره فراگیری اسلام در ایران زمین بوده که از این بنا بهعنوان مشهد مادر سلیمان، قبر مادر سلیمان، گور مادر سلیمان، مسجد مادر سلیمان و تخت مادر سلیمان نام میبردند. حال این نام به چه معناست و چرا باید آرامگاه کوروش بدین اسم خوانده شود؟
بعد از حمله اسکندر به ایران، حکومت اشکانیان و ساسانیان و همچنین پس از حمله اعراب و تحت تصرف درآمدن کشورمان، اندکاندک آرامگاه، هویت اصلی خود را از دست داد و مردم نسبت دیگری به این بنا دادند. آنها بر این عقیده بودند که جابهجایی این سنگهایی عظیم (و دیگر سازهها و بناهای سنگی مانند تخت جمشید) کار انسان نیست و نیرویی مافوق بشری برای به حرکت درآوردن این سنگها نیاز است. به همین دلیل، بیان میکردند که حضرت سلیمان با استفاده از جنها و دیوهایی که در خدمت داشت این سنگها را از محل حکومت و پیامبری خود به این مکان منتقل کرده است تا آرامگاهی برای مادر خود بسازد. اینگونه شد که بنای آرامگاه به مقبرهای برای مادر حضرت سلیمان تبدیل و به این نام خوانده شد.
از جمله منابعی که اشارهای مختصر به این موضوع داشته فارسنامه ابن بلخی (1) است که در 510 هجری قمری (495ه.ش) نوشته شده است:
مرغزار کالان نزدیکی گور مادر سلیمان است طول آن چهار فرسنگ اما عرض ندارد مگر اندکی و گور مادر سلیمان از سنگ کردهاند خانه به چهار سو هیچکس در آن خانه نتواند نگریدن کی گویند کی طلسمی ساختهاند کی هر کی در آن نگرد کور شود اما کسی را ندیدهام کی این آزمایش کند.
دیگر منبع معتبری که این نام را در نوشته خود آورده، نزهةالقلوب تالیف حمدالله مستوفی (2) است. او مطلب خود را از فارسنامه ابن بلخی برداشته و ذیل مبحث مرغزار کلان اشارهای به مشهد مادر سلیمان کرده است.
از دیگر افرادی که بیان کردهاند این آرامگاه، مشهد مادر سلیمان بوده، یان استرایس جهانگرد هلندی است. وی در قرن هفدهم میلادی (1672میلادی یا 1050 ه.ش) سفری به پاسارگاد داشت و بیان کرد مردم بهویژه زنان برای زیارت به این مکان میآمدند و آن را به نام مشهد مادر سلیمان میخواندند.
مومنههایی… سه بار قبر را به پیشانی میساییدند و همان تعداد بار میبوسیدند، ذکر کوتاهی زیر لب میگفتند… و میرفتند.
اما برخی نیز از این مکان نه بهعنوان مقبره مادر سلیمان که بهعنوان مدفن مادر سلیمان، چهاردهمین خلیفه پس از حضرت علی یاد میکنند. از جمله این افراد آلبرت فون ماندلسو بود که در سال 1638 میلادی (1016 ه.ش) با پیروی از روحانیون مسیحی شیرازی این مکان را مشهد مادر سلیمان (مادر خلیفه) خواند.
در سالهای ابتدایی قرن بیستم زمانی که مردم هنوز بر این باور بودند که این آرامگاه مدفن مادر سلیمان است، به زیارت آن میرفتند و از او حاجت میخواستند. الیوت کروشی ویلیامز (3)، دیپلمات انگلیسی دیدار خود از این مکان در سال 1907 میلادی (1285 ه.ش) را چنین توصیف کرده است:
به نظر میآید ایرانی، افسانه را به تاریخ، و خرافات را به هر دو ترجیح میدهد. از این رو امروز آرامگاه کوروش در سرزمین خودش با نام 'تخت مادر سلیمان' شناخته میشود. چنین است که آرامگاه کوروش به طرزی مبهم نصیب 'مادر سلیمان' میشود و قوتهای فراطبیعی به این موجود الوهی که گمان میرود در قبر خفته است نسبت داده میشود. دختران و مخدرات که مشکلات عشقی یا کمبودهای عاطفی و جز آن میدارند پیشکشهایی که شامل قوطیهای حلبی میشود به درون آرامگاه میآورند و به ریسمانی که در گوشه اندرونی بسته شده است میآویزند.
ویلیامز از هدایایی که به مقبره تقدیم میشده، نتیجه گرفته است که این هدایا نشانی از اعتقاد یا احترام بالای افراد ندارد و تنها برای انجام مراسمی مذهبی اینکار صورت میگیرد. او در پایان نوشتههای خود مینویسد:
کتیبهها از بین رفته است و آرامگاه، که از صاحبان اصلیاش بازگرفته شده است، به مزاری برای پیشکشهای دونِ مردمی نادان به موجودی موهوم، فرو کاسته شده است. چون در انبوه دخیلهای بسته شده و حلبیجات نگریستم با خود اندیشیدم که آیا کوروش خبر دارد و آیا اهمیت میدهد؟
مشهد مادر سلیمان یا قبر بانویی هخامنشی
اما این تمام روایات پیرامون این بنا نیست و داستان آن ادامه دارد. بسیاری آرامگاه را نه محل دفن مادر حضرت سلیمان که مقبرهای از بانویی هخامنشی میدانستند. از افرادی که این مساله را طرح کردند میتوان به مارسل دیولافوآ (همسر مادام دیولافوآ، جهانگرد معروف فرانسوی) اشاره کرد که این مکان را مقبره ماندانا (مادر کوروش) میدانست. از طرفی دیگر اوپرت (4) آن را آرامگاه کاسندان زن کوروش میخواند.
روایت هایی دیگر پیرامون آرامگاه
وایسباخ، خاور شناس آلمانی در مورد بنای فعلی آرامگاه و اینکه متعلق به چه کسی است و چه کاربری دارد، نظری ارائه نکرد اما آن را متعلق به مادر سلیمان نیز ندانست. او بیان کرد که مکان دفن کوروش در زندان سلیمان در پاسارگاد است. چریکف (5) که در سال 1847 میلادی (1225ه.ش) از مقبره مادر سلیمان بازدید کرده بود این بنا را قبر بهمن پادشاه کیانی معرفی کرد.
پیش از رسیدن قرن 20 میلادی و آشکار شدن ماهیت بنای آرامگاه کوروش، فرصت الدوله شیرازی در کتاب خود آثار عجم، نقاشی از کوروش بزرگ کشیده و چنین نوشته است:
یکی از مورخین میگوید چون برخی جمشید را سلیمان میدانند شاید مادرش در آنجا مدفون باشد بنابراین باین اسم خوانده شده اما در یکی از تواریخ اروپا مرقومست که سلیمان ابی جعفر برادر هارون الرشید شهر پسارگیدی را تحویل داشته وقتی از جانب خلیفه به حکومت آنجا رفته، مادرش که همراه بوده در آن سرزمین درگذشته و بخاک مدفون آمده از آنوقت معروف به قبر مادر سلیمان گردیده و بطول زمان گمان نمودهاند سلیمان نبی است پس مشهد امالنبی نیز گفتهاند و الله اعلم. این بلوک از شهرهای بزرگ ایران و اولین بناست که نهاده شده…
حسن حسینی فسایی در تالیف خود فارسنامه ناصری به (1310 ه.ق یا 1271ه.ش) نیز دیدگاهی مشابه دارد و بیان میکند از آنجایی که ایرانیها جمشید و حضرت سلیمان را یکی میدانند به همین دلیل قبر مادر جمشید را قبر مادر سلیمان خواندهاند.
تمام افرادی که از این مقبره بازدید کردهاند؛ اما بر این اعتقاد نبودند که اینجا مشهد مادر سلیمان است بلکه برخی نیز بهدرستی فکر میکردند از آرامگاه کوروش دیدن بازدید کردهاند. از جمله آنها میتوان به پرسی سایکس (6) ژنرال انگلیسی اشاره کرد:
من دو بار از این آرامگاه بازدید کردهام؛ و هر بار احساس کردهام که دیدن اصلِ مقبرهی کوروش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگی برایم بوده است. وانگهی شک دارم که هیچ بنایی باشد که به لحاظ اهمیت تاریخی برای ما آریاییها، از آرامگاه بنیانگذار شاهنشاهی ایران، که ۲۴۴۰ سال پیش در اینجا دفن شده است، در گذرد.
پاورقی
1- فارسنامه ابن بلخی نام کتابی است که در زمینه تاریخ و جغرافیای ایران زمین نوشته شده است و قدمت آن به دهه نخست قرن ششم هجری قمری بر میگردد. نویسنده این کتاب مشخص نیست اما چنان که در ابتدای کتاب نوشته از اهالی بلخ است. به این دلیل این کتاب به نام ابن بلخی مشهور شده است.
2- نزهه القلوب اثر گرانقدر حمدالله مستوفی است که شکلی از دانشنامههای کنونی را دارد و در قرن هشتم قمری نوشته و از سه مقاله، یک فاتحه و یک خاتمه تشکیل شده است.
3- الیوت کراوشی ویلیامز (Eliot Crawshay Willimss) سیاستمدار انگلیسی بود که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر و کتابی با نام گذر از ایران درمورد سفر خود منتشر کرد.
4- یولیوس اوپرت (Julius Oppert) آشور شناس آلمانی-فرانسوی است که تحقیقات گستردهای در زمینه تاریخ مادها انجام داده است.
5- کلنل چیرکف نماینده ی دولت روسیه در ایران بود و سمت ریاست کمیسیون تعیین حدود مرزی ایران و عثمانی را در دوران قاجار بر عهده داشت. او در دوران اقامت در ایران به شهرهای مختلف کشور سفر و شرح بازدیدهایش را در کتابی به نام سفرنامه موسیو چریکف منتشر کرد.
6- سر پرسی مولس ورث سایکس (Sir Percy Molesworth Sykes) ژنرال، نویسنده و جغرافیدانی انگلیسی بود که در قرنهای نوزده و بیست میلادی زندگی میکرد و کنسولگری انگلیس را در کرمان بنا گذاشت.
روایت فیثاغورث دانشمند یونانی در مورد کوروش و آرامگاه وی
فیثاغورث دانشمند، ریاضیدان و سیّاح معروف یونانی است که گفته شده در زمان هخامنشیان (داریوش کبیر) به ایران سفر کرده و شخصا در خاکسپاری کوروش شرکت داشته است. آورده شده که او مشاهدههای خود را در کتابی به نام «سیاحت نامه» یادداشت کرده است که این کتاب بعدها در ایران به چاپ رسید.
(در مورد محتوای این کتاب و آنچه در آن بیان شده است، تردیدهای بسیاری وجود دارد. نوشتهها با یکدیگر متناقض است و از لحاظ تاریخ زمانی و سیر تاریخی اشتباهاتی در آن دیده میشود. اما به دلیل رسالتی که کارناوال در ارائه مطلبی جامع و کامل در زمینه یک جاذبه بهخصوص دارد، این قسمت از تاریخ را به علاقهمندان ارائه میدهد و قضاوت را بر عهده آنان میگذارد).
گزارشی که در زیر میخوانید آن قسمت از مطلبی است که فیثاغورث در فصل هفتم کتاب سیاحتنامه آورده است و مراسم خاکسپاری و بدرقه جنازه کوروش بزرگ را شرح میدهد. در کنار آن قسمتهایی از وصیتنامه کوروش نیز بازنگاری شده است.
چون من از این جهان درگذشتم، پیکر سرد شده اَم را را با زر و سیم نیارایید، بلکه آن را زود به خاک بسپارید ….
شرح خاکسپاری کوروش بزرگ در کتاب سیاحتنامه فیثاغورث:
… درباریان جملگی سواره و داریوش در جلو شتابان تا سه هزار قدم از شهر براندند در این آداب و مراسم که به راستی پُر مهیب و مؤقر بود من نیز حضور داشتم، چند دسته موسیقی دان پیشاپیش موکب به نوبت آهنگهای اندوه افزای و آوازهای فیروزی به گوش میرساندند. از یک سو بر مرگ پادشاه کشورگشای، سوگواری میکردند و از دیگر سوی مفاخر او را میستودند.
شمار حاضران از ده هزار افزون بود و هر یک دو شاخه درخت بهدست داشتند؛ یکی نخل و دیگری سرو. گفتی غنایم و اموال که کوروش از ملل تابعه گرفته قدها را خم کرده بود، پای پیلان و اشتران را پاشنههای زر بسته بودند.
آخر کار فوجی از جنگجویان و دست یاران پادشاه بزرگ و دیگر رزم آزمایان که در پیروزیها شرکت میکردند آمدند. آمیزش از غرور و اندوه در چهره آنان پیدا بود بی اسلحه بازوان بههم پیچیده ساکت و غمناک سه هزار نفر بودند. در مرکز این گروه که انظار را بهخود متوجه میداشت، گردونه پیروزی کوروش جای گرفته بود. گردونه چهار مالبند و هشت اسب سپید داشت؛ دهانه آنها طلا بود. سنجهای کوچکِ زرین به سنام و یراقشان آویخته بودند، هنگام بر خوردن بههم آوازی خوش از آن بر میخواست.
محافظان جسد سرودهای خورشید و بهرام میخواندند. در هر هزار قدم برای سوختن عطریات و بخورات پیرامون گردونه میایستادند، برگهای خرما بر گردونه سایه میافکند و خواب گاهی در آن نهاده بود زرین؛ پوشیده به منسوجات ارغوانی و پارچههای گلدوزی بابلی در اطراف آن جامهها، کمربندها، زرهها، شمشیرها، طوقها، یارهها، سپرها، زیورها، پنداشتی همه این ظرایف و نفایس زیر یک حله شاهانه فراخ که کفن کوروش تواند بود؛ مدفونست.
این بازماندههای بها ناپذیر از خلال تابوت و شبکهها نمایان بود. تاج گوهر نگاره روی تابوت در روشنایی و درخشندگی، با فروغ خورشید معارضت میکرد (در تعارض بود). خروس بالای گردونه پروبال میزد. خیل پرخاش جویانِ دیرین، صورت این پرنده دلیر را به درفشهای خود نقش کرده بودند و این اشارتی بود به نیروی جنگی کوروش. سپهسالاری سالخورده بر عرابهای که چرخهایش به حربههای داس مانند مجهز بود، سوار و پرچم کوروش را به دست داشت.
سخنان واپسین پادشاه را با حروف درشت بر پردهی کتانِ پرچم نگاشته بودند:
فرزندانِ من، هنگامی که تن من از روح تهی شد آن را در زر و سیم و چیزهای دیگر مگذارید و زود به خاکش سپارید. از آمیختگی به خاک که پدید آرنده خوشیها و پرورنده جهانیان است، چیزی نیکوتر نتواند بود. من همه عمر دوستدارِ انسان بودهاَم. اکنون نیز از پیوستن به خیرخواهِ بزرگِ انسان بسی شادمانم. پارسیان و یارانِ مرا بخوانید پیرامون آرامگاهِ من انجمن شوند و در این شادی با من انباز باشند. که پس از این از هیچ بیم نخواهم داشت. همراه خدایان رخت از گیتی بیرون میبرم و یا به نیستی مبدل میشوم.
گرانبهاترین تاوانها و غنیمتهای کوروش را از عقب جنازه میآوردند. چناری و تاکی با اندازه طبیعی از زر ناب، ظروف زرینه بیشمار، جام نفیس سمیرامیس به وزن پنجاه تالان. این تحف و بدایع پنجاه هزار تالان مصری ارزش داشت. موکب ماتم به دروازه شهر رسید، داریوش فرمان توقف داد. زرتشت با روحانیانِ پادشاه پیشین، آداب تقدیس بزرگ را به جای آورد. در این اثنا، داریوش درِ گردونه تابوت را میبوسید.
پس از اندکی تامل، سخنانِ اخیر کوروش را خواند و سپس به حالتی که گفتی شاه متوفی را مخاطب داشته چنین بیان کرد:
شهریارا! ما فرمان تو را محترم میداریم. از بیست سال تا کنون کالبد تو بیجاه و جلال در اکباتان در آغوش خاک خفته بود؛ فروتنی و بردباری تو را همین بس.
روز حقشناسی فرا رسیده؛ پارس و همه عالم وامدارِ توست. هنرهای جنگی و فضایل ذاتی تو، پاداشی در خور مقام و مرتبت خویش نیافته. اجازه فرمای دومین جانشین تو، بنایی سترگ و پایدار به نامِ تو بر افرازد تا ناموران و بزرگان روزگار آینده آنجا گرد آیند، تعالیم تو را بیاموزند و تعظیمات خود را بر تو عرضه دارند.
داریوش فرود آمد، به گشایش درهای پرسپولیس فرمان داد و موکب را به قصرِ کوروش رهنمون شد و جسد شاه، سه روز و سه شب مورد احتراماتِ جمهور خلق بود. آواز دو جوخه خوانندگانِ سرودهای مقدس بهطور دائم شنیده میشد. همه مردم در برابر جنازه کوروش بار یافتند و اکلیلهای گل بر آن بیفشاندند؛ شب سومین روز آماده حرکت شدند.
مقارن طلوع آفتاب در همان وقت که پارسیان هر بامداد شعایر مذهبی خود را به نیر اعظم تقدیم میکنند، اشارتِ کوچ دادند و راهی میان مشرق و جنوب پیش گرفتند. مردم دهکدههای حوالی در معبر مجتمع بودند، در پایان کار به کنار نهر کوروش رسیدند. این نهر در اطراف دیوار بارویی که کوروش ساخته و همنامِ اوست جاری است.
در مرکز این دهکده (پاسارگاد)، بیشهای است پر درخت و مرغزاری مصفا که جویباری چند، آن را خرم و شاداب دارد. در زیر این سایه دلپسند، بنایی مربع از آثار کمبوجیه نمایان است. دیوارهایش از سنگهای قطور یک تخته سقفی سنگین از آجر بر آن نهاده، مدخل قبر در سقف و همانجا مجرایی است سرپوشیده متناسب. مرور تابوت به استعانت آلات، تابوت را بلند کرده به مدخل رسانیدند. در طول مجری لغزید و در جایگاه خود ایستاد.
هنگام انجام این مراسم چیزی که مرا متاثر ساخت، احوال سپاهیان کهنسال بود. همان دم که کالبد فرمانده شهیر آنان از نظر ناپدید شد، اشکشان بر گونههایی که علائم جراحات در آنها پدیدار بود فرو ریخت. پس از بسته شدن در قبر، مدتی دیده در آن دوخته و دل برداشتن نمیتوانستند. داریوش اینان را به دور شدن از مدفن و نشستن در ولیمه شاه راضی کرد. چند تن به ستیزه آن جای بماندند، میخواستند در بیشه های مجاور قبر زیست کرده، زندگانی را در همین جای به پایان برند.
شاه، مغان را به خدمت کوروش گماشت و در منزلی نزدیک بنشاند و فرمان شغل و رتبتشان بداد هر ماه بایستی اسبی سپید نزد مغان آورند تا برای روح کوروش قربانی کنند. هر صبح سبدی از میوههای خوب به آنجا آورده، مقابل قبر؛ روی میز طلا میگذاردند.
جز این، هر روز گوسپندی و مقداری آرد و شراب برای خوراک مغان داده میشود. به حکم داریوش این کلمات را روی قبر بر قطعه رخام (مرمر) نقر (حفر) کردند:
ای رهگذر فانی، من کوروش پسر کمبوجیه اَم. شاهنشاهی آسیا را برای پارس متحد ساختم. بر قبر من رشک مبر.
شرح مختصری از زندگی کوروش بزرگ
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند... مَردوک (خدای بابلی) دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد...
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. من برای صلح کوشیدم. بردهداری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد ... فرمان دادم. تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند... اهالی این محلها را گرد آوردم و خانههای آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
این گفتههای پادشاه بزرگ ایران در زمان فتح بابل و ورود به این سرزمین است. اتفاقی که بنا بر روایتهای تاریخی، در 7 آبان 539 قبل از میلاد رخ داده و به این مناسبت نکوداشتی برای شاه صلحدوست ایرانی هر ساله در این روز برگزار میشود. روزی که در تقویم های رسمی ثبت نشده اما در میان دوستداران فرهنگ و تاریخ ایران بسیار محترم است.
اما کوروش که بود و چه کرد که چنین بزرگ و محبوب شد و نامش بهعنوان یکی از سه پادشاه کبیر ایران در تاریخ ماند؟ در این قسمت شرح مختصری از داستان زندگی وی را میخوانیم و کمی بیشتر با او آشنا میشویم.
کوروش، فردی بزرگ زاده بود و در سال 599 پیش از میلاد، در خانوادهای با اصل و نسب به دنیا آمد. اینطور نوشته شده است که مادر وی ماندانا، شاهزاده ماد و پدربزرگش آستیاگ (ایشتوویگو نام ایرانی وی و آستیاگ برگردان نام یونانی اوست)، آخرین شاه مادها بود. پدر وی نیز کمبوجیه اول، از شاهان انشان (1) پارس بود و نیای وی به هخامنش (2) باز میگردد. هر چند در نسب کوروش به مادها تردیداتی به وجود آمده است؛ اما بسیاری از تاریخنویسان هنوز این موضوع را قبول دارند. از تاریخ تولد کوروش، پادشاه ایران اطلاعی در دست نیست و نمیتوان به یقین اعلام کرد که در چه تاریخی به دنیا آمده است. کودکی و شیوه بزرگ شدن کوروش حرف و حدیثهای بسیاری داشته است و بیشتر با افسانهها در آمیخته و رنگی از واقعیت ندارد.
چنان که از منابع تاریخی بر میآید، کوروش برای رسیدن به پادشاهی ایران ابتدا انشان فارس و خوزستان را به تسخیر خود در میآورد و پایتخت حکومت را، که نام هخامنشی برای آن برگزیده است، به شوش منتقل میسازد. او که در اندیشه گسترش وسعت پادشاهی خود بود، رو بهسوی هگمتانه، پایتخت مادها در سال 550 قبل از میلاد لشکرکشی میکند. وی با شکست ایشتوویگو شاه ماد، به دوران سلطنت مادها بر ایران خاتمه میبخشد و خود را شاه جدید ایران معرفی میکند. کوروش پس از فتح هگمتانه، مادها و پارسها را متحد کرده و پادشاهی نوین ایران را پایه میگذارد. مابین سالهای 549 تا 548 قبل از میلاد سرزمینهای پارت، جرجان و احتمالا ارمنستان توسط ارتش ایران به مرزهای پادشاهی هخامنشی اضافه میشود و اندکاندک یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ شکل میگیرد. مهمترین فتحی که کوروش بعد از این تاریخ و به سال 456 قبل از میلاد انجام میدهد، فتح سارد پایتخت لیدی (3) است. او با اینکار برای همیشه طومار این سرزمین و پادشاهی آن توسط کوروش در هم میپیچد. اما بزرگترین پیروزی و مشهورترین کشورگشایی که کوروش در دوران زندگی خود به سرانجام میرساند، بازگشایی دروازههای بابل، از ثروتمندترین شهرهای آن دوران به سال 539 قبل از میلاد است. فتحی که نام کوروش را بهعنوان پادشاه آزادیبخش، صلحدوست و خردمند بر سر زبانها میاندازد و تا همیشه تاریخ اسم او را جاودانه میگرداند. در این نبرد که به جنگ بدون خونریزی معروف شده است، کوروش بدون درگیری و با استفاده از هوش و ذکاوت خود و بر پایه نارضایتی مردم از نبونید، پادشاه وقت بابل، وارد این شهر میشود و پیام صلح و دوستی و احترام به عقاید ایرانیان را در میان بابلیان میگستراند.
او در این نبرد دستور نوشتن منشور معروف حقوق بشر را میدهد و از یهودیان ساکن بابل دلجویی میکند. کوروش به آنها اجازه میدهد به خانه حقیقی خود در سرزمین کنعان باز گردند و برای خود کنیسه بسازند. پایان داستان زندگی کوروش به مانند روایتهای تولد او در هالهای از ابهام است. برخی متون تاریخی بیان کردهاند که وی در سال 529 قبل از میلاد در جنگ با سکاها و ماساگتها کشته شد و بعضی نیز نوشتهاند که او در سرزمین مادری خود، ایران به مرگ طبیعی از دنیا رفت و در آرامگاهش در پاسارگاد دفن شد.
پاورقی
1- انشان یا انزان، ایالت مهم ایلامی بود که بخشهایی از فارس غربی امروزی را در بر میگرفت.
2- هخامنش نیای بزرگ کوروش و پادشاه انشان پارس بود و طایفه پاسارگادیان را سرپرستی میکرد.
3- سارد یا ساردیس، شهری باستانی است که تا سالهای 500 قبل از میلاد پایتخت کشور لیدی (Lydia) بود. پس از فتح این شهر توسط هخامنشیان (کوروش بزرگ) به محل اقامت یکی از ساتراپهای (استانداران) پارس بدل و از شهرهای مهم آن دوران شد. این شهر که در ترکیه کنونی قرار دارد در زمان هخامنشیان از طریق جاده شاهی به تخت جمشید متصل میشد. لیدی پادشاهی باستانی است که قسمتهایی از ترکیه امروزی را پوشش میداد و بعد از حمله کوروش به این قسمت از آسیا، برای همیشه از صفحه روزگار محو میشود.
دفن و خاکسپاری کوروش
در مورد دفن و خاکسپاری کوروش نقلقولهای بسیاری وجود دارد اما احتمالا شما با این سخن آشنا هستید که کوروش در وصیتنامه خود آورده است که "فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا تمام اجزای بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد". این روایت در کتاب "تربیت کوروش" یا "کوروش نامه" گزنفون (1) نیز آمده است که شاه هخامنشی از فرزندان خود میخواهد تا در زمان دفن، جسدش را مومیایی نکنند، با طلا نپوشانند و بدنش را بدون تابوت در خاک بگذارند.
البته این مطلب قابل تامل است و نمیتوان به آن استناد کرد، زیرا فلسفه ساخت آرامگاه در مرتبهای به بلندی 11 متر با وصیت کوروش همخوانی ندارد مگر اینکه وی را در زیر این آرامگاه یا در مکانی دیگر دفن کرده باشند. از طرفی دیگر، آنگونه که در روایات و نوشتهها آمده است و تعدادی از آنها را با هم مرور کردیم، جسد کوروش در تابوتی زرین قرار داشته و افرادی از آن محافظت میکردند. با این حال، نتیجهگیری و قضاوت بر عهده خوانندگان و اندیشمندان است.
داستان زندگی کوروش، البته بسیار بیشتر از اینهاست و میتوان در مورد اخلاق، کشورگشایی، بازسازی ایران و شهرسازیها در زمان وی سخنهای بسیاری راند؛ اما متاسفانه بیان تمامی آنها در این مطلب نمیگنجد. او قلمروی امپراتوری ایران را از مشرق تا کرانههای رود سند و از مغرب تا یونان و مصر گستراند و شکوه و عظمتی ماندگار به کشور تحت سلطه خود بخشید.
در پایان این بخش به معرفی که کوروش در زمان فتح بابل از خود آورده است بسنده میکنیم و در مطلبی مفصل در آیندهای نزدیک به بررسی زندگی نخستین شاه هخامنشی میپردازیم.
منم کوروش، فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ شهر انشان، نواده کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان نواده چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانوادهای که همیشه پادشاه بوده است.
پاورقی
1- گزنفون یا کسنفون فیلسوف، مورخ یونانی است که کتاب کوروش نامه او از شهرت بسیاری برخوردار است اما نمیتوان آن را چندان معتبر دانست.
راه دسترسی
آدرس: استان فارس، شهرستان پاسارگاد، بخش پاسارگاد، ضلع جنوبی میراث جهانی پاسارگاد، آرامگاه کوروش
مسیر دسترسی: برای رسیدن به آرامگاه کوروش و مجموعه پاسارگاد، باید ابتدا خود را به شهر شیراز یا مرودشت برسانید. دسترسی به آرامگاه کوروش از طریق جادهای و ریلی امکانپذیر است.
- ماشین شخصی: چنانچه از ماشین شخصی برای سفر به پاسارگاد و آرامگاه کوروش استفاده میکنید، باید بدانید که مسیری 134 کیلومتری از شیراز تا پاسارگاد مقابل شماست. پس از گذر از شهر مرودشت راه خود را بهسوی شهر پاسارگاد ادامه دهید تا به دشت مرغاب و تنگه بلاغی برسید. زمانی که از تپههای این دشت بالا میآیید و جلوه دشت در برابر شما قرار میگیرد، آرامگاه کوروش بهخوبی دیده میشود.
- وسایل حملونقل عمومی: چنانچه بدون وسیله نقلیه شخصی قصد سفر به شیراز را دارید و میخواهید حتما از مجموعه پاسارگاد دیدن کنید، نگران نباشید. اتوبوس و تاکسیهای بین شهری در شهر شیراز وجود دارد که میتوانید با استفاده از آنها خود را به پاسارگاد برسانید. شما میتوانید از ترمینال و محل پارک و سوار آنها در پایانه شهید کاراندیش و علی ابن حمزه شیراز سوار شده و راهی آرامگاه کوروش و مجموعه جهانی پاسارگاد شوید. در پایان راه، اتوبوسها و تاکسیها شما را در پلیس راه و پایانه تاکسی سعادتشهر پیاده میکنند که از آنجا میتوانید بهوسیله تاکسیهای سعادتشهر _ پاسارگاد خود را به مقصد اصلی برسانید.
- ریلی: اگر بخواهید با استفاده از قطار خود را به آرامگاه کوروش برسانید میتوانید با استفاده از قطار اصفهان-شیراز خود را به 5 کیلومتری سعادت شهر و ایستگاه قطار آن رسانده و از طریق تاکسیهای موجود در ایستگاه قصد بازدید از آرامگاه کوروش را داشته باشید.
اطلاعات بازدید
چنانچه پیش از سفر به پاسارگاد بخواهید اطلاعات بیشتری از این مجموعه و خدمات آن داشته باشید، میتوانید با شمارههای زیر تماس بگیرید.
تماس با پایگاه میراث جهانی پاسارگاد: 1-43582790-071
شماره تماس مردمی: 1801
هزینه بازدید
اتباع ایرانی 5,000 تومان، اتباع خارجی 50,000 تومان
زمان بازدید
نیمه اول سال: 8:30 تا 19:30، نیمه دوم سال: 8:00 تا 17:30
جاذبه های اطراف
مجموعه تاریخی پاسارگاد | 900 متر
نقش رجب | 70 کیلومتر
نقش رستم |70 کیلومتر
تخت جمشید | 76 کیلومتر
بناهای مشابه آرامگاه کوروش
به نظر میرسد تا پیش از ساخته شدن بنای آرامگاه کوروش، سازهای با چنین معماری و سبکِ ساختی در ایران و مکانهای دیگر وجود نداشته است. هر چند اجزای مختلف این مجموعه در بناهای مختلف ایرانی پیش از این دیده شدهاند؛ اما وجود چنین بنایی با این شمایل تا آن زمان سابقه نداشته است. اما بعد از احداث مقبره، چند نمونه مشابه آن در جغرافیای پادشاهی ایرانِ آن زمان ساخته شد که توجه به آنها جالب است.
سازه گوردختر در بخش مرکزی شهرستان دشتستان استان بوشهر از جمله این بناهاست که قدمت آن نیز به هخامنشیان باز میگردد. این بنا بسیار شبیه آرامگاه کوروش است و شاپور شهبازی بر این عقیده بود که این اثر به کوروش کوچک تعلق دارد.
از دیگر بناهایی که شباهت بسیاری به آرامگاه کوروش دارد میتوان به آرامگاهی در سارد، پایتخت لیدی اشاره کرد. این سازه با تقلید از آرامگاه کوروش و برای یکی از بزرگان پارسی یا لیدیایی در این منطقه ساخته شد. مکان این آرامگاه در ازمیر ترکیه کنونی قرار دارد و افراد محلی از آن به نام برج سنگی یاد میکنند.
نمونه دیگر بناهای مشابه مقبره کوروش، سازه ناتمام تخت گوهر یا تخت رستم است که در شهرستان مرودشت و نزدیک به مجموعه تاریخی نقش رجب و نقش رستم واقع شده است. علاوه بر اینها گفته میشود آرامگاه فردوسی بزرگ، خالق اثر گرانسنگ شاهنامه نیز با الهام گرفتن از آرامگاه کوروش ساخته شده است.
برگزاری جشن نوروز در آرامگاه کوروش
برگزاری مراسم جشن نوروز به سالیانی دور در تاریخ ایران باز میگردد و با استناد به سندهای تاریخی و با توجه به نگارهها و حکاکیهای تخت جمشید در زمان حکمرانی هخامنشیان نیز این رسم زیبا و قدیمی با شکوه هر چه تمامتر اجرا میشده است. در این میان، مجموعه تاریخی پاسارگاد هر ساله در زمان تحویل سال نو خورشیدی با پهن کردن سفرهای رنگین از هفتسین خوشبختی، در کنار گرامیداشت رسیدن سال نو، یاد و خاطره نیک مرد تاریخ ایران را نیز گرامی میدارند و در کنار دوستان و خانواده خود به جشن و شادی میپردازند.
اجزای سفره هفتسینی که برپا میشود نیز جالب و دیدنی است؛ پرچم ایران، سفره خوشرنگ هفتسین می شود و هفتسین، نگارهاشو زرتشت، اوستا در کنار قرآن و دیوان حافظ فرهنگ، مذهب و سنت را در کنار هم مینشاند. از دیگر برنامههای این روز خواندن سرود ای ایران بهصورت همگانی، اوستا و شاهنامهخوانی است.
ثبت جهانی مجموعه جهانی پاسارگاد
پیشتر گفتیم که آرامگاه کوروش بههمراه دیگر سازههای مجموعه پاسارگاد در سال 1383 هجری با شماره 1106 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. در رای گیری که به این منظور در اجلاس ثبت آثار تاریخی یونسکو انجام شد، مجموعه پاسارگاد با صددرصد آرا و بر اساس معیارهای یک، دو، سه و چهار به ثبت جهانی رسید.
- معیار یک: پاسارگاد اولین نشانه مشهود معماری سلطنتی هخامنشی است.
- معیار دو: پاسارگاد این پایتخت هخامنشی را کوروش بزرگ با همکاری مردمان گوناگون امپراتوری هخامنشی ساخت. اینکار بهعنوان یک مرحله بنیادی در تحول هنر و معماری کلاسیک ایران شناخته شد.
- معیار سه: محوطه باستانشناختی پاسارگاد با وجود کاخها، باغها و آرامگاه کوروش، شاه ایران یادوارهای از تمدن هخامنشی است.
- معیار چهار: مجموعه چهارباغی پادشاهی که در پاسارگاد قرار داشت، نمونهای عالی از اینگونه معماریها بوده و بهعنوان پایه و اساس این شکل از معماری و طرحریزی در آسیای غربی آن دوران شناخته شده است.
توصیه کارناوال
در زمان سفر به مکانهای تاریخی بهویژه بناهایی که ثبت جهانی یونسکو شدهاند، این نکته را در نظر داشته باشید که این آثار متعلق به تمام مردم دنیاست و باید برای آیندگان باقی بماند. از همین رو، حین بازدید از این مکانها، توجهی دو چندان به نگهداری آن داشته باشید و به هیچوجه به این آثار دست نزنید.
دغدغه کارناوال
از جمله نگرانیهایی که همواره بناهای تاریخی را در ایران با مشکل مواجه کرده، قرارگیری این آثار بر سر راه مظاهر پیشرفت بوده است؛ آثاری که یا بر سر جادهای در دستساخت قرار داشتهاند یا به مانند بنای آرامگاه کوروش و دیگر آثار تاریخی مجموعه پاسارگاد در کنار سدی بودهاند. مسایلی که باعث میشود هر از گاهی خبرهایی در مورد تخریب و آسیب خوردن به این بناها شنیده شود که نشان از بیتوجهی و دانش کم مسئولان مرتبط با این پروژهها دارد. آرامگاه کوروش و مجموعه جهانی پاسارگاد نیز از این قاعد مستثنی نیستند و خبرهایی مانند ساخت سد سیوند یا شیوههای مرمت و نگهداری این سازه پراهمیت نیاز به توجه و مراقبت فراوان دارد.
امید است مسئولان میراث فرهنگی و استانی در نگهداری از یادبودهای تاریخی ایران همت و اهمیت بیشتری به خرج دهند و این میراث گرانقدر را برای آیندگان بهخوبی حفظ کنند.
سخن آخر
امروز بههمراه شما در کارناوال، به گذشتههای بسیار دور، زمانی که نخستین پادشاهی حقیقی در ایران شکل گرفت، رفتیم و از آرامگاه معروف کوروش، پادشاه صلح و دوستی دیدن کردیم. از داستانها و روایتهای پیرامون آن خواندیم و گوشهای از گذشته ایران زمین را به نظاره نشستیم.
شما این سفر را چگونه دیدید؟
تجربه و مشاهدههای شما از سفر به پاسارگاد و آرامگاه کوروش چیست؟ اگر به این گوشه از ایران سفر کردهاید میتوانید تجربههای خود را با ما و همراهان کارناوالی در میان بگذارید.
نتیجه نقد و بررسی کارناوال
4
بررسی شده توسط مهدیه اکبری پارسا
ارزش تاریخی | (عالی) 5 |
ارزش معماری | (خوب) 4 |
حال و هوای خوش | (عالی) 5 |
شرایط نگهداری و مرمت | (بد) 2 |
سهولت در دسترسی | (خوب) 4 |
تنوع و کیفیت امکانات | (بد) 2 |
نقاط قوت
- بازدید از آرامگاه یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ ایران
- قرارگیری در فهرست میراث جهانی یونسکو
- امکان بازدید از سایر آثار مجموعه جهانی پاسارگاد
- دسترسی آسان
نقاط ضعف
- نگهداری و مرمت به شدت ضعیف
- کمبود شدید امکانات بازدید
- مشکلات بازدید از مقبره در روز کوروش
نقد و بررسی کاربران
میانگین امتیاز کاربران
از مجموع 31 رای
4.3
خانواده
4
دوستان
1
سهولت در دسترسی | (خوب) 4.3 |
حال و هوای خوش | (عالی) 4.9 |
تنوع و کیفیت امکانات | (خوب) 3.7 |
آرامگاه کوروش را دیدهاید؟
تجربه و نظر خود را با دیگران به اشتراک بگذارید
سوالی دارید؟
از کارشناسان و کاربران کارناوال بپرسید
آرش صالحی
درود بر پدر ایران زمینم کوروش بزرگ.
4
تا ابد در یادها و دلهامان هستی و خواهی ماند.
انتشار: 17 آبان 1402
حتما به این آرامگاه زیبا برید درسته که اسکندر خیلی از اون رو نابود کرده و حتی آرامگاه کوروش بزرگ رو غارت کرده اما هنوز هم اونقدر در عین ساده بودن جذاب هست که به دیدنش رفت درود بر کوروش کبیر
انتشار: 31 شهریور 1400
رامین
درود بر تو ......کوروش
کوروش پادشاه ایران
انتشار: 20 فروردین 1403
انتشار: 01 تیر 1396
پرسش و پاسخ
پرسش جدید
درود ایا فردا شنبه ارامگاه باز است؟
انتشار: 14 اردیبهشت 1403
حميد خندان
با تمام وجود درود بر تو پدر راستین بشریت ووالا ترین انسان تمام جهان در تمام دوران به حقیقت سوگند می خورم گر چه وجودم ارزشی ندارد با کمال میل قربانت گردانم که بسیار نا چیز است و بایستی قربان نامت گردانم این سوال نیست و فقط خواسته دلم را بیان نمودم
انتشار: 12 اردیبهشت 1403
سمیه ورمزیاری
سلام ببخشید این عکسهارو با کیفیت بالا ندارد
انتشار: 16 مرداد 1402
سوالات متداول
ساعت کار و هزینه ورودی آرامگاه کوروش چگونه است؟
ساعت کار و هزینه ورودی آرامگاه در نیمه اول و دوم سال متغیر است. برای آشنایی با ساعت دقیق و هزینه ورودی آرامگاه کوروش در هر یک از نیمه های سال، تنها کافی ست روی این لینک کلیک کنید و به منوی مسیر و هزینه بروید.
در زمان بازدید از آرامگاه کوروش از چه جاذبه های دیگری می توانم دیدن کنم؟
آرامگاه کوروش در نزدیکی شهر مرودشت قرار دارد و این شهر دیدنی های تاریخی بسیاری را در خود جای داده است؛ برای آشنایی با این جاذبه ها و چیدن برنامه سفری یک روزه برای بازدید از آنها، به این لینک بروید و اطلاعات مورد نیازتان را به دست آورید.
دوست دارید با تور، سفری به استان زیبای فارس داشته باشید.
آنهایی که از طرفداران تورهای شهری و تاریخی هستند و علاقه دارند در سفری گروهی و جذاب، استان فارس را بهتر بشناسند، می توانند سری به صفحه رزرو تورهای استان فارس در کارناوال بزنند و با تورهای مختلف این استان آشنا شوند.