
کارناوال
نویسنده ارشد کارناوال
انتشار
20 مهر 1396
به روز رسانی
15 شهریور 1398
آرامگاه های بزرگان این مرز و بوم یکی از مکان هایی هستند که بازدیدکنندگان بسیاری را به سوی خود می کشانند. از شاعران گرفته تا اندیشمندان و ...، همه و همه به سبب جایگاهی که در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارند، دارای ارزشی والا نزد مردم هستند و حتی برخی از آنها شهرتی جهانی دارند.
امروز می خواهیم شما را به دیدن تصایری متفاوت از آرامگاه حافظ میهمان کنیم و دقایقی را در کنار مردمی بگذرانیم که مشتاقانه، از راه های دور و نزدیک راهی این مکان شده اند تا غرق در فضای عاشقانه و عارفانه ی آرامگاه بشوند و هیاهوهای روزمره خود را به فراموشی بسپارند. در اینجا هر کس در طلب چیزی آمده؛ یکی می خواهد قدم به قدم حافظیه را طی نماید و با گوشه گوشه ی آن آشنا شود. دیگری دست فرزندش را گرفته تا فرهنگ و ادب سرزمین مادری را نشانش دهد. برخی به سنگ مزار چشم دوخته اند و با خواندن فاتحه ای طلب آرامش برای روح این شاعر بزرگ دارند و ...
در این میان، آنچه نمی شود از آن چشم پوشی کرد، تفالی به دیوان حافظ است که از دیرباز در فرهنگ ما ایرانیان، جایگاهی خاص داشته و در مراسمات مختلف انجام شده است. شاید نام حافظ و دیوانش به شب یلدا گره خورده باشد اما غزلیات این شاعر بزرگ در هر مکان و زمانی روح را جلا می دهد و جان را تازه می کند. مگر می شود در کنار آرامگاه حافظ از فضای عرفانی حافظیه لذت ببری و تفالی به دیوان حافظ نزنی؟ حتی اگر دیوان حافظ در کار نباشد باز هم ناخودآگاه بیت آغازین دیوان بر لبان جاری می گردد و نوای الا یا ایها الساقی ... کم و بیش شنیده می شود.
اما چه شد که تفال به دیوان حافظ به امری مرسوم بدل گردید و چه کسی برای اولین بار این کار را انجام داد؟ جالب است بدانید که برای نخستین بار، زمانی که حافظ از دنیا رفت، برای تصمیم گیری درباره ی چگونگی خاکسپاری وی، تفالی به دیوان خودش زدند. عدهای از متعصبان آن زمان با استناد به اشعار حافظ که در آنها واژه ی مِی به کار رفته بود با دفن وی به شیوه ی مسلمانان به مخالفت برخاستند و در مقابل عده ای دیگر او را که حافظ قرآن بود، فردی مسلمان و معتقد میدانستند. برای تصمیم گیری در این باره قرار بر این شد که دیوان حافظ را بگشایند تا حافظ با زبان خودش تکلیف را مشخص کند. در آن زمان این غزل نمایان شد و سپس لقب لسان الغیب را به حافظ دادند:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
می خواهیم دیوان این شاعر را بگشاییم و شما را به خواندن ابیاتی از آن میهمان کنیم. قدم به حافظیه می گذاریم و با مردمی همنشین می شویم که به دیدار لسان الغیب آمده اند و می خواهند فال روزگارشان را بدانند. ابیات حافظ در دستانشان است و چهره هایشان حکایت از تاثیر حال خوب حافظیه بر آنها دارد.
با هم نگاهی به تصاویر متفاوتی از حافظیه و بازدیدکنندگانش خواهیم داشت که توسط امین برنجکار به ثبت رسیده و در خبرگزاری مهر منتشر شده اند.
با ما همراه باشید و تماشای این تصاویر را در کارناوال از دست ندهید...
1-در چند قدمی حافظ، پشت در آرامگاه
2- حافظ، همنشین جوانان امروز و دیروز
3- لبخندی از جنس غزل
4- فال خوش خانواده
5- وقتی که حافظ، خبرهای خوشی دارد...
6- هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق...
7- کودکی که باید از شاعر بزرگ سرزمینش بداند
8- وقتی که شعر به هنر خوشنویسی آراسته می شود
9- همنشینی حافظ با دو نسل
10- خلوتی با لسان الغیب
11- لحظه های شیرینی که با حافظ سپری می شود
12- دو رفیق، دو ماجرا، دو فال
13- گویی حافظ، حرف دلش را می داند!
14- حکایت تلاش بی پایان
15- گله های حافظ، لبخند به لبانش می نشاند.
سخن آخر
خواندن اشعار حافظ، یکی از رسومات کهنی است که در جای جای این سرزمین انجام می شود و طرفداران خاص خود را دارد. این غزل ها شیرینی خاصی به جمع های خانوادگی و دوستانه می دهند و رنگ تازه ای به آنها می بخشند.
آیا با حافظ و اشعارش آشنایی دارید؟
تا به حال در کنار آرامگاه این شاعر بزرگ به دیوانش تفال زده اید؟
آیا شعری از لسان الغیب را به یاد دارید؟
دیدگاه های خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر شما خوبان هستیم...
1 دیدگاه

sahar
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نهای جان من خطا این جاست… در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست…
18 فروردین 1399